iran-emrooz.net | Sun, 06.05.2007, 8:32
گفتوگوی هفته نامه آلمانی اشپیگل با اورهان پاموك
ایسنا: اورهان پاموك - نویسنده 54ساله برنده نوبل ادبیات - سرانجام روز چهارشنبه برای برگزاری تور كتاب خود به هامبورگ آلمان سفر كرد. او در این سفر در گفتوگو با مجله "اشپیگل"، از كسب نوبل ادبیات، پایان نگارش آخرین كتاب خود، آزادی بیان، تعهد به نویسندگی و ... صحبت كرده است.
پاموك كه در ماه فوریه بهعلت تهدیدهای جانی از سفر به آلمان خودداری كرده بود، اینبار برای دریافت دكتری افتخاری از دانشگاه برلین و سخنرانی در چند دانشگاه آلمان به این كشور سفر كرده است. گفتوگوی اشپیگل را با آخرین برنده نوبل ادبیات میخوانید:
اشپیگل: آقای پاموك! شما با سفر به آلمان تور كتابی را كه در ماه فوریه لغو كردید، كامل میكنید. چه شد كه در آن زمان تمام برنامهها را به یكباره بههم زدید؟
پاموك: كشته شدن دوست و همكارم - هرانت دینك - شوك شدیدی به من وارد كرد. نویسندگان و روشنفكران زیادی از این اقدام تروریستی غصهدار شدند. این مسأله فضای ترسناكی را بهوجود آورد، كه مبادا تركیه به روزهای تاریك دههی 70 بازگشته است؛ دورانی كه انسانهای بسیاری كشته شدند و در راستای اهداف سیاسی، قتلهای زیادی صورت میگرفت. در آن شرایط ترجیح دادم به آمریكا سفر كنم، چون میخواستم با خروج از كشور از این فاجعه بهوجودآمده دور شوم.
اشپیگل: بسیاری خروج ناگهانی شما را از تركیه یك تصمیم به فرار تعبیر كردند.
پاموك: من تهدید شده بودم. با این حال لغو سفرم به آلمان به این معنا نیست كه به مقامات و شرایط امنیتی در آلمان اعتماد نداشتم. از آنجاییكه در طول تور كتاب به آلمان با سؤالهای مداومی درباره تهدیدهای جانی مواجه میشدم، در نتیجه عاملان این تهدیدها اهمیتی مییافتند كه شایسته آن نبودند.
اشپیگل: نویسندگان منتقد در تركیه نسبت به امنیت جانیشان نگراناند. آیا شما هم این خطر را احساس میكنید؟
پاموك: من به درخواست دولت و دوستانم محافظ شخصی به خدمت گرفتهام. زندگی به این صورت واقعا نفرتانگیز است.
اشپیگل: در آمریكا توانستید پركار و فعال باشید؟
پاموك: رفتن به آمریكا همیشه حتا در گذشته هم برای من پرفایده بوده است. در آمریكا بود كه «كتاب سیاه» را نوشتم و در دههی 80 اولین موفقیت بینالمللی خود را بهدست آوردم. در آن زمان دانشگاه كلمبیای نیویورك كه اكنون در آنجا تدریس میكنم، خانه فرهنگی دوم من شد و در آنجا خیلی راحت بودم. در سفر اخیرم به آمریكا هم توانستم كتاب جدیدم به نام «موزهی بیگناهی» را كامل كنم. كتاب جاهطلبانهای است كه 10 سال برای آن تلاش كردم. داستان آن كه دوره زمانی 1975 تا به امروز را شامل میشود، در استانبول اتفاق میافتد و موضوع آن درباره این سؤال حیاتی و اشتیاق وسوسهانگیز است كه واقعا عشق چیست؟
اشپیگل: اما در تور كتاب به آلمان قرار بود كتاب «استانبول» را رونمایی كنید؛ كتابی كه نمایی از شهر زادگاهتان است و در مراسم اعطای جایزه نوبل نیز بهطور ویژهای از این كتاب تقدیر شد.
پاموك: بله. در این كتاب درباره دوران كودكیام و روزهای تاریك بعد از حكومت عثمانی كه تركیه هنوز از لحاظ اقتصادی و فرهنگی با اروپا فاصلهی زیادی داشت، صحبت كردهام؛ دورانیكه شهر من هنوز از مدرنیتهای كه همیشه به دنبالش بود، بیبهره بود و در عوض بر روی ویرانههای افتخار از بینرفتهی عثمانی ایستاده بود. فضای غمگینی آكنده از احساس تنهایی و غم، نه تنها برای همه، بلكه برای خود شهر بهوجود آمده بود.
اشپیگل: در این كتاب آیا از احساسات خودتان درباره زندگی صحبت كردهاید؟
پاموك: وقتی استانبول را توصیف میكنم، در واقع از خودم مینویسم. زمانیكه یك پسربچه بودم، زندانی محض خویشتننگری غمانگیزی بودم. شاید این بیارتباط با این واقعیت نباشد كه پیشینهی خانوادگی من، داستان یك انحطاط است، كه بیشباهت با خانوادهای كه "توماس مان" در Buddenbrooks توصیف میكند، نیست. زمانیكه متولد شدم، خانه بزرگی داشتیم. اما هم آن و هم تمام داراییمان از دست رفت.
اشپیگل: شما كتابتان در سال 1972 به پایان رسید؛ اما استانبول امروزه پیشرفتهترین شهر دنیای اسلام است. آیا این همان شهری است كه شما در خیالتان متصور بودید؛ غربگونه و جهانی؟
پاموك: بخش غربی استانبول كه مورد توجه گردشگران است، تنها 10درصد از جمعیت و كل این شهر را تشكیل میدهد. اگرچه استانبول در پروسهی تبدیل به یك مركز فرهنگی، توریستی و اقتصادی است، اما میلیونها داستان غمانگیز در این دریای بیكران مهاجرت، فقر، بدبختی و تناقض وجود دارد. خشمها و ناكامیهای زیادی در كنار مشكلات قومی و سیاسی تركیه است. اما خوشبختانه با این مشكلات دیگر وحشیگرانه برخورد نمیشود.
اشپیگل: شما در حالی به این مسائل اشاره میكنید كه اخیرا بهعلت نوشتن یك جمله انتقادی درباره كشتار ارمنیها در سال 1915 به دادگاه فراخوانده شدید.
پاموك: ما هنوز برای آزادی بیان كامل میجنگیم. با این حال نمیتوان تركیه امروز را با دوران كودكیام كه موضوعات انتقادی و حساس تنها "در گوشی" مطرح میشدند، مقایسه كرد. در آن زمان به ارمنیها و یونانیها در خیابان گفته میشد «تركی صحبت كنید، شهروند». اما امروزه تقریبا همهچیز آزادانه مطرح میشود.
اشپیگل: بسیاری شما را پل فرهنگی میان شرق و غرب میدانند.
پاموك: بهنظرم این یك حرف تكراری است. اینكه مرا تا اندازه سازندهی این پل فرهنگی كوچك میكنند، آزارم میدهد. من این حق را ندارم كه نماینده یك فرهنگ، گروه سیاسی یا قوم باشم؛ چون امروز به 45 زبان دنیا ترجمه شدهام. من را نماینده تركیه میدانند؛ اما نمیخواهم این نقش را داشته باشم؛ من یك نویسندهام.
اشپیگل: زمانیكه در پاریس سخنرانی دانشگاهی دارید یا در تور كتاب آلمان هستید، خودتان را یك اروپایی میدانید؟
پاموك: "بیداری ملیت" واقعا مسأله شگفتانگیزی است. زمانیكه در تركیه هستم، بسیار بیشتر از زمانیكه در استانبول هستم، ترك بودن را حس میكنم. اما زمانیكه در استانبول هستم، طرف اروپاییام بیشتر آشكار میشود. مخالفانم بویژه هموطنانم در تركیه از این واقعیت بهعنوان بهانه برای انتقاد از من استفاده میكنند. این مرا ناراحت میكند؛ چون هیچكس به اندازه من، همانطور كه در كتابهایم دیده میشود، به تفصیل از فرهنگ تركیه نگفته است.
اشپیگل: شما اغلب در توصیف نویسندگی از هنر و صبر صحبت میكنید؛ مانند نقاشان مینیاتوریستی كه در كتاب «نام من قرمز» به تصویر كشیدهاید.
پاموك: من واقعا خودم را به هنرمندی یك هنرمند میبینم. مطمئنا خلاقیت و الهام تأثیرگذار هستند. ادبیات واقعی، فراتر از یك داستان گفته شده است؛ چراكه باید ماهیت جهان را در یك سطح اخلاقی، فلسفی و احساسی به خواننده بشناساند. من سعی كردهام این حقیقت درونی را در آثارم مطرح كنم؛ اما بدون صبر و توانایی، حتا بزرگترین استعداد هم هرز میرود.
اشپیگل: چه زمانی بیشتر خلاقید؟
پاموك: من آدم بسیار منظمی هستم. هر روز صبح ساعت 7 بیدار میشوم و با همان لباس خواب به پشت میز تحریر میروم. خودنویسم همیشه آماده نوشتن است. سعی میكنم روزی دو صفحه بنویسم. بعضی مواقع مشتاقتر از آنم كه به سراغ نوشتههای روز قبل بروم و آنها را مرور كنم. نشستن پشت میز تحریر، مطالعه و نوشتن محبوبترین كارهای من هستند.
اشپیگل: آیا شما هم مانند شخصیت پروتاگونیست "كا" در داستان «برف» معتقدید كه قربانی سیاست شدهاید؟
پاموك: مطمئنا شباهتهایی بین من و او هست. اما او نسخهی بدبخت من است. او بخت خود را به عنوان یك شاعر امتحان میكند، سرخورده میشود و در خارج (آلمان) زندگی میكند. اما من موفقتر از او هستم. هیچكس من را مجبور به تبعید نكرد، حتا ناسیونالستها. وجوه تشابه من و "كا" تلاش برای درك مردم، ظاهرسازی اخلاقی، احساس ترس و اشتیاق، ساده بودن و پشتكار است.
اشپیگل: برخی بهعلت آنكه شما را ناظر تیزبین زندگی تركیه میدانند، دو كتاب آخرتان - «برف» و «استانبول» - را راهنمایی برای آشنایی با تركیه میدانند.
پاموك: بسیار خوشحالم كه میبینم آثارم مردم را به كشورم نزدیكتر میكند. اما به جهت آنكه تنها به این مرتبه محدود میشوم، آزرده میشوم. من قصد معرفی تركیه، فرهنگ و مشكلات آن را ندارم. ادبیات من جنبه جهانی دارد. میخواهم مردم و احساسات آنان را به خوانندگان نزدیكتر كنم؛ نه اینكه سیاستهای تركیه را توضیح دهم.
اشپیگل: از زمانیكه به دادگاه كشیده شدید، دیگر كمتر از سیاست حرف میزنید؛ در حالیكه قبل از آن تأكید زیادی به نقش سیاسی یك نویسنده داشتید.
پاموك: معتقدم هرگز نباید سانسور وجود داشته باشد. همه باید در بیان دیدگاههایشان آزاد باشند. من اجازه نمیدهم سیاست، خود را بر من حاكم كند. طی دو سال گذشته مسائل سیاسی زیادی در زندگی من بوده است. به وظیفه اخلاقی یك نویسنده شدیدا اعتقاد دارم؛ اما تعهد اولیهی یك نویسنده نوشتن كتاب خوب است.