پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 28 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 17.11.2006, 10:15


آسوشيتدپرس / ايران امروز : میلتون فریدمان، اقتصاددان برجسته، برنده جایزه نوبل سال ١٩٧٦، روز، پنج شنبه ١٦ نوامبر، در سن ٩٤ سالگی، در سانفرانسیسکو، در گذشت. او طرفدار بی چون و چرای اقتصاد بازار و مربی سیاست‌های اقتصادی نیکسون، فورد و ریگان، روسای جمهور راستگرای امریکا بود.
فریدمان در کتاب‌های متعدد خود، در مقالات بی‌شماری که در نیوزویک نوشت همیشه و همه جا مدافع پیگیر آزادی فردی در اقتصاد و سیاست باقی ماند.
نظریه پولی او بخشا توسط نیکسون، فورد و ریگان پذیرفته شد. این نظریه بدیل آشکار نظریه کلاسیک جان مینارد کینز بود. نظریه کینز برای دهه‌ها، به دنبال رکود سنگین دهه ١٩٣٠، بر اندیشه اقتصاددانان و سیاستمداران غرب، به ویژه طرفداران دولت رفاه، حکومت می‌کرد.
فریدمان در ترویج دیدگاه ارزشی خود تبحری ویژه داشت. او جامعه‌ای را دوست داشت که در آن "مردان و زنان آن انتخاب‌های خود آزادند، اما حکومت آزاد نیست که بر انتخاب آنان خط بطلان کشد."
مطابق نظریه پولی فریدمان، که امروز تقریبا تمام اقتصادهای پیشرفته کم‌تر یا بیشتر آن را به کار بسته‌اند قیمتها و تورم را چیزی جز میزان پول در گردش تعیین نمی‌کند. در یک اقتصاد کاملا آزاد، جائی که دولت کارکرد اقتصادی ندارد و انحصاری در کار نیست، می‌توان با کاربرد سیاست‌های پولی و کنترل حجم پول از تورم جلوگیری کرد. او از جمله معتقد بود که کار دولت کنترل قیمت‌ها و تورم نیست. دولت باید مداخله نکند و بانک مرکزی مسوول و کاملا مختار باشد که برای حجم پول تصمیم بگیرد. کنترل تورم کار بانک مرکزی است، اگر مستقل باشد.
فریدمان به "دولت حداقل" و "کاهش حداکثر مالیات" معتقد بود. او دولت را "حافظ نظم و قانون" می‌شناخت و نه بیشتر. او برای دولت نقشی در اقتصاد، آموزش، بهداشت و یا محیط زیست قایل نبود.



دشواری‌های سیاست‌ورزی در اقتصاد دولتی

مقاله‌ای از میلتون فریدمن

(به نقل روزنامه كارگزاران شنبه ٢٧ آبان ١٣٨٥ )

یکی از ویژگی های جامعه آزاد این است که افراد می توانند آشکارا از ایجاد تغییر اساسی در ساختار جامعه جانبداری کنند و تا زمانی که این جانبداری فقط ترغیب باشد و شامل استفاده از زور و اجبار نشود، به نفع آن تبلیغ کنند. این از نشانه های آزادی سیاسی در جامعه سرمایه داری است که افراد می توانند علنا حامی سوسیالیسم باشند و برای نیل به آن فعالیت نمایند. به همین ترتیب، آزادی سیاسی در جامعه سوسیالیستی مستلزم آن است که افراد بتوانند از برقراری نظام سرمایه داری حمایت کنند.

اما چگونه می توان آزادی طرفداری از سرمایه داری را در جامعه سوسیالیستی حفظ و از آن حمایت کرد؟ برای آنکه افراد جامعه ای بتوانند از چیزی جانبداری کنند، در وهله اول باید توانایی تامین معاش روزانه خود را داشته باشند. این مسئله در یک جامعه سوسیالیستی مشکل ایجاد می کند، چون همه مشاغل زیر نظارت مستقیم مقام های سیاسی قرار دارند.

اگر یک دولت سوسیالیستی بخواهد به کارمندان خود اجازه طرفداری از سیاست هایی را که صریحا مغایر با آموزه رسمی دولت است بدهد باید چنان از خودگذشتگی به خرج دهد که دشواری آن ضمن تجربه «امنیت» کارمندان دولت مرکزی در ایالات متحده آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم کاملا آشکار شد. حال فرض کنیم این از خودگذشتگی عملی شود. برای اینکه طرفداری از سرمایه داری جدی باشد، حامیان آن باید بتوانند هزینه مالی نیل به آرمان خود از جمله هزینه تشکیل گردهمایی های عمومی، خرید وقت برای تبلیغ رادیویی، انتشار جزوه، مجله، روزنامه و...، را تامین کنند.

اما از چه طریقی؟ در جامعه سوسیالیستی ممکن است افرادی درآمدهای هنگفت یا حتی سرمایه هایی عظیم به شکل اوراق قرضه دولتی و نظیر آن داشته باشند. چنین افرادی لزوما از مقام های عالی رتبه دولتی خواهند بود. می توان تصور کرد که کارمندی دون پایه در نظام سوسیالیستی بدون از دست دادن شغل خود آشکارا از سرمایه داری طرفداری کند، اما تصور اینکه مقام های بلندپایه همین نظام سوسیالیستی، منابع مالی این گونه فعالیت های «براندازنده» را تامین کنند حتی برای زودباوران نیز دشوار است.

سرمایه نهضت های رادیکال در جوامع سرمایه داری هرگز از این راه تامین نشده است، بلکه حامیان این نهضت ها معدودی از افراد ثروتمند بوده اند، کسانی چون فردریک واندربیلت فیلد، یا آنیتا مک کورمیک بلین یا کورلیس لامونت و بسیاری دیگر که از افراد برجسته سال های اخیر هستند، که شخصیت های قدیمی تری نظیر فردریش انگلس آنان را ترغیب کرده اند. این نقش ـ نقش مشوق ـ از جمله نقش های نابرابری ثروت در حفظ آزادی سیاسی است که به ندرت از آن یاد می شود. در جامعه سرمایه داری، برای شروع هر اقدامی ـ هر اندازه عجیب ـ کافی است چند نفر ثروتمند را متقاعد سازیم تا سرمایه لازم تامین شود و در چنین جامعه ای این گونه افراد بسیارند و کانون های حمایت مستقل، فراوان است.

حتی لازم نیست اشخاص یا نهادهای مالی برخوردار از سرمایه قابل دسترسی را درباره اندیشه های مورد تبلیغ متقاعد سازیم؛ فقط کافی است آنان را قانع کنیم که کار تبلیغ از لحاظ مالی می تواند موفقیت آمیز باشد؛ و انتشار مجله، روزنامه، کتاب و دیگر اقدام های جسورانه سودآور خواهد بود. مثلا ناشری که کارش با رقابت توام است نمی تواند فقط نوشته ای را منتشر کند که شخصا با آن موافق است، بلکه معیار او باید ترجیحا وجود داشتن زمینه کافی در بازار برای فروش کتاب باشد تا سرمایه گذاری اش بازدهی رضایت بخشی داشته باشد. در جامعه دارای بازار آزاد، تنها داشتن سرمایه کافی است.

برای تولیدکنندگان کاغذ مهم نیست که تولیدات خود را به روزنامه دیلی ورکر بفروشند یا وال استریت ژورنال. اما در جامعه سوسیالیستی داشتن سرمایه کافی نیست. حامی فرضی سرمایه داری مجبور است کارخانه کاغذسازی دولتی را متقاعد کند که به او کاغذ بفروشد، برای چاپ جزوه هایش به ترغیب چاپخانه دولتی بپردازد، اداره پست دولتی را ترغیب به توزیع جزوه ها بین مردم نماید و یک موسسه دولتی را قانع سازد تا سالنی برای سخنرانی به او اجاره دهد و نظایر آن. شاید در جامعه سوسیالیستی راهی برای غلبه بر این مشکلات و حفظ آزادی وجود داشته باشد؛ نمی توان گفت که این کار به کلی ناممکن است.

البته، بدیهی است، استقرار نهادهایی که به نحوی موثر امکان ابراز مخالفت و نارضایتی را حفظ کنند با مشکلاتی واقعی همراه است. تا آنجا که من می دانم، هیچ یک از کسانی که هم طرفدار سوسیالیسم و هم طرفدار آزادی بوده اند هرگز واقعا به جنگ این مسائل نرفته اند و حتی برای شروع ایجاد تشکیلاتی نهادی که در حکومت سوسیالیستی آزادی را امکان پذیر سازد اقدام شایان توجهی نکرده اند.

در مقابل، آشکار است که جامعه سرمایه داری برخوردار از بازار آزاد، آزادی را ترویج می کند. نمونه عملی و بارز این اصول انتزاعی، تجربه وینستون چرچیل است. وی از سال ١٩٣٣ تا زمان وقوع جنگ جهانی دوم اجازه نداشت در رادیو بریتانیا که البته در انحصار دولت بود و به وسیله بنگاه سخن پراکنی بریتانیا (بی.بی.سی) اداره می شد، صحبت کند. او که یکی از شهروندان برجسته، نماینده مجلس و از وزرای سابق دولت بریتانیا بود، مایوس و مستاصل با توسل به هر وسیله ای تلاش می کرد هم میهنانش را ترغیب کند تا برای دفع خطر آلمان نازی اقدام نمایند. چرچیل اجازه نداشت از طریق رادیو با مردم بریتانیا صحبت کند، زیرا بی.بی.سی، در انحصار دولت بود و موضع چرچیل بیش از حد «جنجالی» تلقی می شد.

صفحه ويژه روزنامه كارگزاران درباره ميلتون فريدمان



" width="640" />
 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024