Mon   05 09 2005   5:59



آیا ماجرای پاسارگاد جعلی است؟

متن انگليسی اين نامه، که واجد مطالب مهم و قابل تأملی ست، امروز به سايت «پويشگران» رسيده است. در اينجا متن را به فارسی برگردانده و آن را، همراه با پاسخ خود به آن، منتشر می‌کنيم.

از: تورج دريائی
به: جليل دوستخواه
شنبه، سوم سپتامبر 2005
موضوع: غرق شدن پاسارگاد؟ نــه

دکتر دوستخواه عزيز،
ظاهراً برخی از دوستان ايرانی ما درباره سد سيوند و فاصله آن تا پاسارگاد دچار سوء اطلاع شده‌اند. و اين موضوع بصورت ناراحت کننده‌ای از کنترل خارج شده است (نگاه کنيد به:
http://www.puyeshgaraan.com/Pasargad/Pasargad_Main.htm)

لطفاً به آنها اطلاع دهيد که به گزارش معمولی پايگاه اينترنتی «ميراث فرهنگی» مراجعه کنند: http://www.chn.ir/

و اگر آنها چنين احتجاج کنند که اطلاعات اين پايگاه اينترنتی ساختگی و جزئی از يک توطئه بزرگ است، لطفاً پيوند زير را برای آنها بفرستيد که جزوه‌ی مختصری است بقلم «رمی بوچارلات»، رئيس انستيتوی فرانسه در ايران (شايد آنها ترجيح دهند مطلب را بجای هموطنان ايرانی شان از يک فرنگی بشنوند):

http://www.theartnewspaper.com/news/article.asp?idart=11716

سد سيوند نه تنها تهديدی برای پاسارگاد نيست بلکه ثابت شده که، برای اولين بار پس از انقلاب 1979، موقعيتی را برای همکاری باستانشناسان ايرانی و خارجی در يک «طرح نجات بخشی» فراهم کرده است.
اين اخبار از جانب باستانشناسی است که هر ساله در ايران به حفاری مشغول است و «می داند» که در آنجا چه می‌گذرد.
متاسفانه، آنهائی که از اين مطالب اطلاع ندارند و تنها مقاصدی سياسی را تعقيب می‌کنند مردم را با يک هدف غلط دچار اشتباه کرده اند.
اين مطلب مرا به ياد داستان به اصطلاح «ملکه موميائی شده ايرانی» (رودگونه) می‌اندازد که از همان ابتدا، جز در نظر کسانی که قصد ايجاد جنجال‌های احساساتی و سياسی دارند، قلابی بنظر می‌رسيد. آنچه مورد بحث بود يک امر ساختگی ناشيانه جديدی بود که آزمايش با کربن 14 نشان داد که فقط سه سال از عمرش می‌گذرد و جسد نه از آن يک ملکه که متعلق به زن فقيری است که اخيراً خفه‌اش کرده‌اند. حتی نام آن بانو، رودگونه، که دختر خشايارشاه بوده، به غلط نوشته شده بود و جزئی از اشتباهات کودکانه نوشته بر تابوت بود. در واقع هرکسی که يک دوره درس درباره تاريخ ايران باستان خوانده باشد می‌داند که پارس‌ها اجساد را موميائی نمی‌کرده‌اند! خوب، آن کسانی که چنان جنجالی را بر پا داشتند و برای برگراندن ملکه پول جمع کردند اکنون چه می‌کنند؟ هيچ!
لطفاً همين کار را در مورد پاسارگاد تکرار نکنيد. چرا در 40 سال اخير کسی پولی را برای برگزاری مطالعه اين محل پيش نگذاشته است؟ تنها اخيراً است که بخاطر پروژه اين سد قرار است مطالعات تفصيلی در اين مورد صورت گيرد. و البته که پاسارگاد زير آب نخواهد رفت. هيچ آدم عاقلی جرأت اين کار را ندارد و سد هم دور از اين محل است. من دو سال پیس، وقتی که موضوع در روزنامه‌های محلی مطرح شد و مردم را بخشم آورد، در شيراز بودم. اين بازی با احساسات مردم است. بجای تشکیل کميته برای حفظ فرهنگمان، چرا کميته‌ای برای گردآوری پول و پرداخت به باستانشناسانی که بخواهند به ايران رفته و در آنجا دست به حفاری بزنند تشکیل نمی‌دهيم.
لطفاً اين نامه را به اطلاع همه کسانی که موضوع به آنها مربوط می‌شود برسانيد.
با احترام
تورج دریائی
پروفسور تاريخ باستان
دانشگاه کالیفرنیا در فولرتون
صندوق پستی 6846
فولرتون، کالیفرنیا، 6846-92834
.(JavaScript must be enabled to view this email address)


پروفسور دريائی عزیز،
نامه شما از طريق دوست ارجمندمان، دکتر جليل دوستخواه، بدست ما ـ که نویسندگان نامه سرگشاده و تشکيل دهندگان کمیته بین المللی برای نجات آثار تاریخی پاسارگاد هستيم ـ رسيد. در پاسختان نخست بايد بگوئیم که ما نه از طرفداران تئوری توطئه و نه اصرار کننده بر اين امريم که چنين آينده‌ای حتماً در انتظار پاسارگاد نشسته است. اما اين را حق خود می‌دانيم که درباره هشداری که برخی از کارشناسان و باستانشناسان در مورد مهم ترين بخش از ميراث فرهنگی ما داده‌اند عکس العمل نشان داده و در مورد آن پرسش‌هايی را مطرح کنيم. براستی چرا در موردی چنين حساس و مهم بايد سکوت کرد؟ در عين حال، ما هم ـ قبل از اقدام به اين کار ـ به منابع مختلفی مراجعه کرده‌ايم. مثلاً، از همان نخستين روز دست زدن به اين کار، همان منابعی را که شما در نامه خود به آنها اشاره کرده‌ايد بر روی پايگاه اينترنتی‌مان گذاشته‌ايم و اکنون نيز به شما توصيه می‌کنيم تا سری به آنجا زده و ديگر مقالاتی را هم که به قلم باستانشناسان ايرانی، مثلاً در همان پايگاه ميراث فرهنگی، آمده است مطالعه کنيد. آن وقت نوبت شما خواهد بود تا به اين پرسش پاسخ دهيد که آيا شخصاً حاضريد در مورد قلابی بودن تهديدی که از آن سخن گفته می‌شود به ملت ايران تعهد دهيد؟ در واقع، شما با نوشتن اين نامه خود را در برابر همگان متعهد کرده‌ايد و در هر اتفاق ناگواری که برای ميرات گرانقدر تاريخی ـ فرهنگی ما بيافتد شريک جرم خواهيد بود.
پروفسور عزيز، ما «آنها» و «اين اشخاص» نيستيم و مردمانی چون خود شمائيم همچنانکه شما را هم يکی از خود می‌دانيم: همه، دوستدار ايران و خواستار حفظ آثار فرهنگی مان. اما، در اين ميان آنکه اينگونه بی مطالعه ادعا می‌کند شمائيد که نه دانش زمين شناسی داريد، نه سد سازی ميدانيد، نه از سيلاب‌های بهاره دشت بلاغی که در بهار امسال قرار است پشت سد سيوند درياچه بسازد خبر داريد، و نه از نحوه نفوذ آب در محيط زیست اطراف اين سد با خبريد. در اين مورد، به شهادت نامه‌ی خود شما، مقامات ايران هم چندان خبری ندارند و شما، شش ماه مانده به آبگيری سد، به ما خبر می‌دهيد که «تنها اخيراً است که بخاطر پروژه اين سد قرار است مطالعات تفصيلی در اين مورد صورت گيرد.» آيا خبر داريد که مقامات سد ساز گفته‌اند که ما از ابتدا نظر سازمان میراث فرهنگی را خواسته‌ايم اما پرسش مان بی پاسخ مانده است و ما سکوت را علامت رضا دانسته و سد را ساخته‌ايم؟
پروفسور دريائی گرامی، شما چرا از ما می‌خواهيد که کميته‌ای برای جمع آوری اعانه اختصاص دهيم تا باستانشناسانی چون شما بتوانند در ايران به حفاری بپردازند؟ اگر مقامات ايران در مورد دوران پِش از اسلام فرهنگ ما (که اعلام می‌دارند از آن مردمانی وحشی بوده است) کمی دل می‌سوزاندند آنچه در آن کمبودی وجود ندارد مسئله پول است. ايرانی برای کشف و حفظ آثار باستانی خود به پول احتياج ندارد به شعور و آدم دلسوز محتاج است.
باری، کاری که ما می‌کنيم هيچ جنبه سياسی ندارد. شما می‌توانيد شرح مفصل اقدامات باستانشناسی در حوزه پاسارگاد را هم در پايگاه اينترنتی ما بخوانيد. باور کنيد که از نخستين روز اقدام به اين کار فکرمان اين بود که باستانشناسان ایرانی، در هر کجا که باشند، نخستين کسان خواهند بود که به عضويت اين کميته درآیند. شما هم می‌توانيد يکی از آن‌ها باشيد و با طرح نظرات و استدلالات خود در این کمیته به غنی شدن بحث کمک کنید. با جنجالی خواندن و بازی با احساسات مردم دانستن جریانی که از اعماق قلوب هم میهنانمان می‌گذرد مسئله حل نمی‌شود. ما (و مطمئن هستيم دوستان ديگری که تا به حال به کميته پيوسته اند) همگی مسئول تر از آن هستيم که دنبال مسايل جنجالی و بازاری باشيم و شما هم نمی‌توانید با اشاره به دو مقاله، که خود همگان را از وجودشان آگاه کرده ايم، سر و ته این قضیه را هم آورید.
بنظر ما، دولت ایران موظف است گزارشات مفصل مطالعات پیشزمینه‌ای خود برای ساختن این سد را به جهانیان نشان دهد. دولت ایران موظف است از کارشناسان بزرگ سد سازی و آلایش زمین و باستانشناسانی که کار خود را نه در کلاس درس که در اماکن زیر آب رفته باستانی یاد گرفته‌اند دعوت کند که پیش از هر اقدامی برای آبگیری این سد مسئله را مطالعه و نظر خود را اعلام کنند. در این مورد حرف بسیار است اما در این مرحله به همین مختصر اکتفا می‌کنيم.

با مهر و احترام
شکوه میرزادگی – اسماعیل نوری علا
يکسنبه، چهارم سپتامبر 2005