Thu   18 08 2005   12:56


دكتر مهاجرانی:
حکام ایران دچار “توهم قدرت” شده‌اند

ايران امروز: دكتر عطاالله مهاجرانی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد که در دوران وزارتش، مطبوعات ایران عصر طلائی خود را تجربه کرد در مقاله‌ای که امروز در روزنامه پر تیراژ الشرق الاوسط به چاپ رسانده است، نوشته ، حکام جدید ایران دچار توهم قدرت شده‌اند. این استاد دانشگاه که اکنون در انگلیس به سر می‌برد جمهوری اسلامی را با رژیم‌های اتحاد جماهیر شوروی سابق و صدام حسین مقایسه کرده و به این نتیجه رسیده است که همه این حکومتها دچار توهم قدرت بودند اما به سرعت از هم پاشیدند. مهاجرانی، خامنه‌ای و مجموعه تمامیت‌خواه او را که اکنون بر تمامی ارکان نظام مسلط شده‌اند به «داستانسرایان توهمی» تشبیه کرده که تصور می کنند در اوج قدرت هستند و هیچ عامل نگه دارنده یا محدوده کننده در برابر آنها وجود ندارد. اما این تصور خیالی بیش نیست که قبل از آنها زمامداران مستبد شوروی و دیکتاتور عراق هنگام سقوط از عرش استبداد به پوچی آن پی بردند.
مهاجرانی در مقاله خود مثالی از «دایناسور» آورده است که چگونه این حیوان قوی جثه و نیرومند نتوانست زندگی و بقاء خود را تضمین کند و برخلاف بسیاری از حیوانات ضعیف نسل آن منقرض گشت. از نظر مهاجرانی دایناسور با داشتن قدرت فوق العاده ، فاقد توانائی سازگاری با محیط پیرامون خود و فضای خارجی بود. آنچه که مهاجرانی میخواهد به آن اشاره کند این است که جمهوری اسلامی همانند دایناسور به قدرت توهمی خود مینازد اما نه رابطه خوب و سالمی با ملت ایران دارد و نه میتواند روابط مسالمت آمیز با دیگر ملل جهان ایجاد نماید.
در جائی دیگر از مقاله خود ، دکتر مهاجرانی مینویسد: « .. رژیمهای قدرت گرا این آموزه را ترویج می‌کنند که قدرت حق است و هر کسی که صاحب قدرت است حق نیز با او خواهد بود. آنها با این اندیشه مدعی بودند که میتوانند بهشت را بسازند اما در واقع جهنم را خلق کردند و عاقبت در آن افتادند. »
در ادامه مهاجرانی به رمان معروف «ژنرال سرگردان» گارسیا مارکز اشاره می‌کند که نویسنده آن تلاش نموده است از میان سطور نوشته خود، قدرت را تعریف کند و در نهایت به این پی برد که افرادی مانند استالین ، هیتلر و صدام فکر می‌کردند که می‌توانند جهان را تغییر دهند اما در حقیقت این گردش روزگار بود که آنها را تغییر داد. آنها فکر می‌کردند نمونه آرمانی بشریت هستند که افکاری بی مانند را حمل می‌کنند اما در واقع بینش آنان فاصله زیادی با حقیقت و واقعیت های زندگی داشت و در نهایت آنها از بین رفتند اما دنیا و گردش ایام از مسیر خود منحرف نگشت و به راه خود ادامه داد.
مهاجرانی انتخابات ریاست جمهوری اخیر ایران و معرفی کابینه احمدی نژاد را به بازی «موش و گربه» تشبیه کرده است که شاگردان مصباح یزدی فکر می‌کنند دولت محل آموزش کارهای وزارتی است و افراد بی تجربه معرفی شده برای کابینه در نهایت براساس آزمون روانی «پاداش و تنبیه» مسیر اصلی را پیدا خواهند کرد. اما در چنین وضعی که دولت جدید نمیتواند افراد با کفایت برای کابینه خود معرفی کنند ، مدعیانی مانند مصباح یزدی میگویند: این اولین باری است که حکومت اسلامی به معنای واقعی کلمه در ایران حاکم می‌شود و در ادامه این نوع خطابه‌ها، معاون فرمانده کل سپاه پاسدران در ایران مدعی می‌شود که با آمدن احمدی نژاد سه کار مهم انجام خواهند داد: نخست یک دولت اسلامی ایجاد خواهند کرد، دوم جامعه امروز ایران را به جامعه‌ای کاملا اسلامی متحول خواهند کرد و سوم جهان امروز را به جهانی کاملا اسلامی تغییر خواهند داد.

مهاجرانی با این اوصاف رویکرد احمدی نژاد و دار ودسته او را به داستان معروف دن کیشوت تشبیه میکند که تلاش میکرد با دشمنان خیالی خود مبارزه کند اگرچه دن کیشوت مردی ساده و در نهایت سخاوت بود و با افرادی مانند احمدی نژاد متفاوت است. دن کیشوت در عالم خیال خود نهایتا پیروز شد اما آنچه که مهم است واقعیتها با دنیای خیال متفاوت است و آنچه که امروز در ایران و پیرامون آن اتفاق میافتد با خیالپردازیهای جماعت منزوی و غیر منتخب حاکم بر ایران کاملا تفاوت دارد.
مهاجرانی در پایان می‌نویسد: با دیدن لیست اعضای کابینه احمدی نژاد به خود گفتم که چه خوب بود در ایران مرد دانائی مثل «سانچو بانزو» وجود می‌داشت تا برای این «آقایان» توضیح دهد که عصر «داستانسرائی توهمی» به سر آمده است.