ايران امروز
نشريه خبری سياسی الكترونيك
Iran Emrooz (iranian political online magazine)
Fri 15 09 2006 4:28
گفتوگوي ايران امروز با عليرضا كرماني، دبير تحريريه
مطلع شديم كه متأسفانه ماهنامه نامه پس از انتشار 53 شماره تعطيل شده است و امكان انتشار آن فعلاً ممكن نيست. پرسش اين است كه علت تعطيلي نشريه چه بوده است؟
هر چند در نامهي هيأت نظارت به دادستاني عمومي و انقلاب تهران، علت توقيف " نامه" به روشني ذكر نشده است، ولي پس از جلسهي دوشنبه 13 شهريور 1385 هيأت نظارت كه در آن دربارهي توقيف اين ماهنامه تصميمگيري شده بود، از طريق منابع نزديك به هيأت نظارت مطلع شديم كه چاپ شعري از خانم سيمين بهبهاني در شماره 48 يا شماره نوروزي، از سوي اعضاي هيأت نظارت، توهين به بنيانگذار جمهوري اسلامي تعبير شده و تصميم به توقيف ماهنامه "نامه " گرفتهاند.
از آنجا كه اولاً آن شعر از كتاب " مجموعه اشعار" خانم سيمين بهبهاني انتخاب شده بود كه براي بار دوم و پس از مميزي مجدد وزارت ارشاد در سال 1384 به چاپ رسيده بود و ثانياً نه خود شاعر و نه ديگر شاعران برجسته مانند آقايان علي باباچاهي و سيد علي صالحي اصلاً مصداق شعر را مقامهاي ايراني نميدانستند و بيشتر به اردوگاه شوروي و آمريكا كه در دوران جنگ از صدام حمايت ميكردند منتسب ميدانستند، بلافاصله از سوي مدير مسؤول ماهنامه نامه با برخي از اعضاي هيأت نظارت تماس گرفته شد و توضيح داديم كه اين شعر براي بار اول نيست كه به چاپ ميرسد و پيش از اين دوبار در نوبتهاي چاپ اول و دوم در وزارت ارشاد از مميزي گذشته است. برخورد اوليهي آقايان اميدواركننده بود و قرار بر اين شد كه براي تكتك اعضاي هيأت نظارت، طي نامهاي توضيح لازم داده شود. ولي متأسفانه پس از جلسه دوشنبه 20 شهريور ماه از سوي دبيرخانه هيأت نظارت اعلام شد كه توضيح ما در اين جلسه اصلاً طرح نشده و همان رأي قبلي مبني بر توقبف ماهنامه به قوت خود باقي است ضمن اينكه در اين جلسه، روزنامهي شرق نيز توقيف شد و ماهنامههاي حافظ و خاطره نيز لغو امتياز شدند.
نكتهي مهم اين است كه هيأت نظارت بر مطبوعات در رعايت ظواهر امر و طي مراحل شكلي كار نيز دچار اشتباه شده است. شايد آقايان نميدانستهاند كه اين شعر، تنها صورت رونويسي شده از كتابي است كه وزارت ارشاد به آن مجوز چاپ داده است.
چند روز پيش متأسفانه به دفتر نشريه هجوم آوردهاند. آيا شما در زمان تهاجم به دفتر و بازرسي دفتر حاضر بوديد؟ آيا مهاجمان براي بازرسي دفتر شما حكم قضايي داشتند و اصولاً چه وسايل يا مداركي را از دفتر نشريه بههمراه بردند؟
سهشنبه شب بيستويكم شهريور ماه، فرد يا افرادي با امكانات فني و مهارت لازم براي باز كردن قفلها، در حاليكه كسي در محل دفتر نبوده است، وارد دفتر نشريه شدهاند. واژگون كردن تعدادي از صندليها و شكستن پايهي يكي از آنها و نيز ريختن كتابهاي قفسه كتابخانه و نيز نشريههاي موجود در دفتر و پخشوپلا كردن آنها بر روي زمين، اثري است كه اين فرد يا افراد از خود بر جاي گذاشتهاند. ظاهراً هم چيزي از مدارك موجود در دفتر نشريه را به همراه نبردهاند.
واكنش شما تا كنون به توقيف نشريه و تهاجم و بازرسي دفتر نشريه چه بوده است و تا كنون چه پاسخي دريافت كردهايد؟
دربارهي توقيف نشريه كه قطعاً اعتراض خود را به ديوان عدالت اداري ارايه خواهيم كرد. حالا اينكه تا چه اندازه مؤثر باشد، آينده نشان خواهد داد. در مورد تهاجم، تنها واكنش ما اطلاعرساني دراينباره بوده است و بلافاصله خبر آنرا در اختيار خبرگزاريها و ديگر رسانهها گذاشتيم. در چنين وضعيتهايي، قشر مظلوم و بيپناهي مانند روزنامه نگار جماعت، شكايت به كجا ميتواند ببرد؟ لازم نديديم براي مسألهي كم اهميتي چون ورود مخفيانه و غيرقانوني به دفتر يك نشريه كه در ضمن بوي تهديد هم ميدهد، مصدع اوقات مقامات شويم. تازه همين مقدار هم كه در چنين گفتوگوهايي عنوان ميكنيم و پيش از اين براي رسانهها نيز ارسال شد، ميتواند دستآويز اعلام جرم عليه ما باشد؛ اتهام تشويش اذهان عمومي.
فضاي فعاليت مطبوعاتي را در شرايط كنوني و در آينده نزديك باتوجه به افزايش محدوديتهاي كنوني چهگونه ارزيابي ميكنيد؟
نه حالا، هميشه اينگونه بوده است كه مطبوعات آزادند، مگر ... و همهي نكته در همين " اگر" و "مگر "هاست. در حالي كه حكومتگران حق دارند در عرصههاي سياست داخلي، سياست بينالملل، اقتصاد، فرهنگ و جامعه، تا ابد آزمون و خطا كنند و هزينهي اشتباهات آنها هم از كيسهي ملت پرداخت ميشود، مطبوعات اگر همهي خطوط قرمز نوشته و نانوشته را هم رعايت كنند، همواره در معرض اين خطر قرار دادند كه به خاطر جابهجا شدن يك نقطه در مرحلهي حروفچيني، گردن زده شوند. از سال 1378 تاكنون دهها نشريه به محاق توقيف رفتهاند و هزاران روزنامهنگار از كار بيكار شده و برخي از آنها زندگي خانوادگيشان از هم پاشيده شده است.
بدون تعارف و بدون شك، قدرتمداران ايراني چشمديدن مطبوعات مستقل را ندارند. آن مقدار هم كه تحمل ميشود، تنها و تنها بهخاطر ساكت نگاه داشتن مجامع بينالمللي و حقوقبشري است.
بدينترتيب، فضاي فعاليت مطبوعاتي را براي رسانههاي نوشتاري چندان روشن نميبينم. از ميان اصلاحطلبان فعلاً تنها سه جريان آقايان هاشمي رفسنجاني، سيد محمد خاتمي و مهدي كروبي حق دارند روزنامه داشته باشند و حتي حزب مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب از حق دارا بودن رسانهي نوشتاري بيبهرهاند، حال چه رسد به اپوزيسيون بيرون از حاكميت.
قتلعام مكرر رسانههاي نوشتاري، جامعهي مطبوعاتي را از انباشت تجربه محروم كرده است. شما امروز ديگر كمتر خبرپردازان ماهر يا گزارشگران صاحب سبكي را مييابيد كه بتوانند مخاطب را جذب كنند. اخبار خروجيهاي خبرگزاريها به اضافهي چند يادداشت شكسته، بسته و تعدادي مقالهي دانشگاهي همهي صفحههاي يك روزنامه را پر ميكند. پس سركوب، به انقراض نسل روزنامهنگاران متخصص و مطبوعات مستقل ميانجامد.
از سوي ديگر، در غياب رسانههاي نوشتاري معتبر و پايدار، رسانههاي سايبر رشد خواهند كرد و در شرايط كنوني و پيشرو، روش افشاگرانه در پيش خواهند گرفت.
در چنين وضعيتي، هم روزنامهنگاران، هم جامعه و هم حكومت آسيب ميبينند. روزنامهنگاران به حاشيه رانده ميشوند، جامعه از رشد فكري و فرهنگي محروم ميشود و حكومت هم در آينده با شرايطي روبهرو ميشود كه حكومت پيشين با آن روبهرو شد. يعني اگر در سالهاي 1356 و 1357 رسانهي نوار و ضبطصوت به وسيلهي مؤثر انتقال اطلاعات در بين مردم تبديل شد، در شرايط كنوني و آينده، سونامي افشاگري در فضاي مجازي، همهي ابزارهاي كنترل و نظارت را درخواهد نورديد.