iran-emrooz.net | Thu, 03.08.2006, 14:21
گاوآهن
مانا آقائى
پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۵
تو معشوق وحشى گندمزارى
يك گاوآهن متمدن
كه به رختخواب من يورش مىآورى
و محصول رسيدهی پستانهايم را
لگدكوب مىكنى
مىخندى و باد
اتمهاى پراكندهی موهايت را
شخم مىزند
با چنگالهايش
مىوزى
و خوابهايم خيس مىشود!
انگار دريا در بزاق توست
كه روحم ترك برمىدارد
بىآبيارى بوسههايت
مىخواهم ساقهاى باشم بلند
و لاى دندانهايت گير كنم
دهان باز كن!
تو چرم تازيانهاى
كه گارى فصلها را به جلو مىبرد
مىخواهم نامت را
همچون يوغى بر گردنم بيندازم
قلبم از تو سيراب نمىشود
در قحطسال كلمه
و خشكى فريادها.