ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 05.03.2020, 9:40

استاد ابوالحسن خوشرو چهره‌ ماندگار موسیقی مازندران‎

علی آزاد‏

استاد خوشرو بهمراه «هژبر سلطون» ، «مشتی»، «لیلی جان‌»‌هایش و روجا ‏‏«ستاره صبح»اش، با خوانشِ مازنی‌اش، جاودانه شد.

و چه با مسما بود نامش. خوشرو بود و گرم. و به گرمی پذیرای انسان بود. عاشق ‏بود و خاکی! عشق‌اش به انسان زلال بود و بی الایش. او با هنرش، با گیرایی ‏صدایش، با نوای جادویی سازش، روان ادمی را نوازش می‌داد؛ با طبیعتِ پیرامون ‏همساز و با طبیعتِ درون دمسازش می‌‌‌کرد. او، شورِ زندگی می‌آفرید.‏‎

خوشرو خاکی بود و ساده‌زیست! هر که با او اندک مراوده‌ای داشت، بی شک، بر ‏بی غل‌و غش بودن و ساده‌زیستی او صحه می‌گذارد.

من این بخت‌یاری را داشتم که در سال ۹۴ ساعتی را در خانه‌ی ایشان از نزدیک ‏شاهد زندگی‌شان باشم. به گرمی و صفا و ساده‌گی خاص خویش پذیرای من و ‏برادرزاده‌ی همراه‌ام شدند. آن دیدار چون پرده‌ی نمایشی از بود و باشِ ان استاد ‏موسیقی در خاطره‌ام حک شد. شرحِ حالی شنیدیم، شنیدنی! و رابطه‌ی خانوادگی ‏را، بی‌واسطه‌ای، دیدیم، بیاد‌ماندنی:‏‎

خوشرو شخصیتی یک وجهی نداشت. انسانی پر‌مایه بود و مهارت‌های بسیار ‏داشت. او موسیقی را در کودکی، در خانواده، از پدری هنرمند یاد گرفت. خوانشِ ‏نغمه‌های مازنی اموخت و “لَله ‌وا” نواخت. به مدرسه موسیقی رفت و برای شور و ‏عشق‌اش به موسیقی زمینه‌های علمی فراهم آورد.‏‎

خوشرو آموزگار هم بود. آموزگار موسیقی. او نه فقط آموزگار کلاسِ درس و ‏کارگاه‌های موسیقی بود، که به شیوه‌ی پدر، الفبای موسیقی را، در کانون خانواده، ‏به فرزندان و نوادگانش نیز می‌آموخت. در همان دیدار یک ساعته شاهد بودیم که ‏در گوشه و کنار اتاق، آلات موسیقی در دسترس بود و نوه‌ی هشت-نه ساله‌اش ‏دستی در نواختن ساز داشت. و نوه‌ی دیگر، شاید دو سالی بیش نداشت، با سازِ ‏کوبه‌ای، ریتمی خوش می‌نواخت.

خوشرو چون محقق و مردم‌شناسی خود‌آموخته، با پشتکارِ خاص خویش، به ‏تحقیق دامنه‌داری پرداخت. کار او در کندوکاو و گردآوری ترانه‌ها و نغمه‌های ‏موسیقی زبان‌زد است. و آثار به‌جای مانده، شاهد درستی این مدعا. به‌درستی می‌توان ‏او را یکی از گرداورندگانِ برجسته و پیشگامانِ به‌نام موسیقی مازنی نامید.

خوشرو در سامان‌دهی و نهادسازی هم دست توانایی داشت. و در این راه هم ‏کارهای با ارزش و ماندگاری کرد. شاید ۱۴-۱۵ سالی بیش نداشت که به همراه ‏برادرانش یک گروه موسیقی راه انداختند. بعد‌ترها با دیگر دوستان اهل موسیقی ‏همراه شد و از جمله گروه “روجا” را درست کرد. و یا به سرپرستی گروههای ‏موسیقی دیگری پرداخت.

شوربختانه استاد خوشرو نامرادی بسیار دید و رنجِ دل بسی کشید؛ با اینهمه از پای ‏ننشست و در نگهداشت و گسترش نوای دلنشین نغمه‌های مازنی چه کوشش‌ها که ‏نکرد. در جوانی، در سالهای پیش از انقلاب، به گرداوری گوشه‌های فراموش شده ‏یا در حال فراموشی موسیقی و فرهنگ ان خطه روی اورد. با تنی چند از دوستان ‏بر این کار همت گمارد. حاصل‌اش مجموعه‌ای از آثار قلمی و اجراهای موسیقی ‏بود که برای ما به ارمغان آورد.

در دوره‌ی انقلاب و در فضای به نسبت باز آن دوره با شور و شعفی وصف‌ناپذیر ‏بر تلاش‌هایش در بازیابی و بازشناسی فرهنگ عامه، بویژه در موسیقی، افزود.‏‎

افسوس و صد افسوس که عمر آن فضای باز کوتاه بود و دست‌اندرکاران قدرِ ‏تلاش‌های او ندانستند که هیچ، چه سنگ‌ها بر سر راهش ننهادند و چه ناروایی‌ها ‏که بر او روا نداشتند. خوشرو همه‌ی نامرادی‌ها را تاب می‌آورد تا بماند و هدف ‏والایش را در شناخت موسیقی مازنی و شناساندن آن به نسل‌های دیگر پی‌گیرد. او ‏ماند و این مهم بکرد. او جان شیفته‌اش را بی چشمداشتی در این راه گذاشت. راهی ‏که گشود پُر رهرو ست. ردپای او همیشگی‌ست. او رفت لیک نام استاد ابوالحسن ‏خوشرو جاودانه است.‏

‏۱۱ اسفند ۱۳۹۸‏
علی آزاد‏