ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 28.02.2019, 20:41

ویرگول نشانه‌یِ درنگ نیست

رحمانِ افشاری

اشاره
یکی از کاربردهایِ نابجایِ ویرگول استفاده از آن به‌عنوانِ علامتِ مکث یا نشانه‌یِ درنگ است؛ اما ویرگول، به شرحی که در زیر خواهد آمد، درنگ‌نما نیست، بلکه مرزنمایِ نحویِ کلمه‌ها و گروه‌هایِ هم‌پایه و بندهاست.

گذار از «ویرگولِ رتوریک» به «ویرگولِ گراماتیک»

اگر نگاهی به تاریخِ نشانه‌هایِ نقطه‌گذاری[۱] یا «جمله‌نشانه‌ها»[۲]بیندازیم، متوجه می‌شویم که تحولی در آن رخ داده است. اگر در گذشته نقطه‌گذاری وسیله‌ای برایِ قرائتِ درستِ متن و تشخیصِ درنگ و آهنگ بود، با گسترشِ فرهنگِ نوشتاری در پیِ صنعتِ چاپ و رواجِ کتاب و مجله و روزنامه و تحولِ مخاطب از شنونده به خواننده در کارکردِ آن نیز تحولی پیدا شد، به این معنا که قواعدِ آن دیگر تابعی از گفتار باقی نماند، بلکه به خدمتِ معنا و صورتِ نحویِ نوشته در آمد. مقدماتِ این چرخشِ بنیادین را اختراعِ ماشینِ چاپ فراهم کرد. با چاپِ ماشینی شمارگانِ کتاب‌ها فزونی گرفت و به‌نوبه‌یِ خود به گسترشِ فرهنگِ نوشتاری کمک کرد. کتاب دیگر در جمع و با صدایِ بلند قرائت نمی‌شد، بلکه هر کس می‌توانست کتابی بخرد و آن را در گوشه‌ای امن و آرام نقادانه و بی‌صدا بخواند. با گسترشِ کتاب‌خوانی به تقسیم‌بندیِ دقیق و روشنِ متن، به مشخص کردنِ ساختارِ جمله به کمکِ جمله‌نشانه‌ها بیش‌ازپیش نیاز افتاد. با این چرخش به‌ویژه از آغازِ سده‌یِ بیستم به بعد رابطه‌یِ بینِ جمله‌نشانه‌ها و زبانِ گفتاری به‌شدت ضعیف شد و اساسِ قواعدِ نقطه‌گذاری بر دستورِ زبان و نحوِ جمله قرار گرفت و درنتیجه نظامی از قواعد پدید آمد که قانون‌مندی‌هایش تا حدِ ممکن مستقل از گفتار و درنگ و آهنگ بود. هدفِ این قواعد این بود که به خواننده‌یِ «ساکت» کمک کند تا ساختارِ نحویِ متن را بهتر بفهمد و معنایِ جمله‌ها را سریع و بی‌ابهام دریابد.

بنابراین تاریخِ نقطه‌گذاری به‌طورِ اعم و تاریخِ ویرگول‌گذاری به‌طورِ اخص را می‌توان گذارِ تدریجی و تکاملی از اصلِ گفتارمحور به نوشتارمحور، از اصلِ تلفظ‌بنیاد به نحوبنیاد و از اصل «رتوریک»  به «گراماتیک»  دانست.

متأسفانه اکثرِ دستورنویسانِ ما که درباره‌یِ نقطه‌گذاری و قواعدِ آن مطالبی نوشته‌اند، چرخشِ یادشده از نقطه‌گذاریِ تلفظ‌بنیاد به نقطه‌گذاریِ نحوبنیاد را درنیافته یا به‌درستی در کارشان منعکس نکرده‌اند، تا آنجا که آثارشان آمیخته‌ای از نگاهِ گفتارمحور و نوشتارمحور است.

برای خروج از این آمیختگی و آشفتگی راهِ چاره این است که چرخشِ نوینِ نقطه‌گذاری را به‌درستی دریابیم و با نقطه‌گذاریِ مکث‌بنیاد و «ویرگولِ رتوریک» وداع کنیم و تماماً به نقطه‌گذاریِ نحوبنیاد و «ویرگولِ گراماتیک» روی آوریم.[۳] درکِ درستِ این چرخش و عمل به قواعدِ نقطه‌گذاریِ نوین ما را یک گام از فرهنگِ گفتاری[۴] جدا و به فرهنگِ نوشتاری[۵] نزدیک می‌کند. با این چرخش دیگر بر پایه‌یِ احساس و گوش و گفتار و لاجرم سوبژکتیو و دلبخواهی نقطه‌گذاری نخواهیم کرد، بلکه مجبور خواهیم شد منطقی بیندیشیم و ساختارِ جمله را در نظر بگیریم و متناسب با نحوِ جمله و به‌صورت ابژکتیو نقطه‌گذاری کنیم.

لازم به یادآوری است که فاصله گرفتن از فرهنگِ گفتاری و نزدیک شدنِ هرچه بیشتر به فرهنگِ نوشتاری، که رعایتِ نقطه‌گذاریِ نحوبنیاد یکی از نشانه‌هایِ آن است، ما را بیش‌ازپیش به‌سویِ فرهنگِ انتقادی و تفکرِ منطقی سوق خواهد داد.

دو قاعده‌یِ سلبیِ ویرگول‌گذاری
اکثرِ دستورنویسانِ ما جمله را به دو بخشِ نهاد و گزاره تقسیم می‌کنند؛ بر پایه‌یِ این تقسیم‌بندی نخستین قاعده‌یِ سلبی ویرگول‌گذاری را می‌نویسیم:

قاعده‌یِ ۱: بینِ نهاد و گزاره نباید ویرگول گذاشت.
یکی از اشتباهاتِ رایج گذاشتنِ ویرگول بینِ نهاد و گزاره است. مثلاً می‌نویسند: «خیام، ریاضی‌دان بود». درحالی‌که در این جمله ابداً به ویرگول نیازی نیست، زیرا وظیفه‌یِ ویرگول جدا کردنِ نهاد از گزاره نیست، حتی اگر بینِ آن‌ها مکثی کوتاه باشد، حتی اگر نهاد یا گزاره طولانی باشد. بنابراین در هیچ‌یک از جمله‌هایِ زیر نباید ویرگول گذاشت:

خیام ریاضی‌دان بود.

عمرِ خیامِ نیشابوری ریاضی‌دانِ بزرگی بود.

مادرم چادرش را سر کرد.

مادرِ پیر و ناتوانم چادرِ سیاه و کهنه‌اش را سر کرد.

کوتاهی یا بلندیِ جمله ملاکی برایِ ویرگول‌گذاری نیست. جمله‌هایِ بلند را می‌توانیم با روشِ جایگزینی به جمله‌هایِ کوتاه تبدیل کنیم تا متوجه بشویم که این جمله‌ها نیازی به ویرگول ندارند.

قاعده‌یِ ۲: در جمله‌یِ ساده نباید بینِ فعل و اعضایِ جمله و نیز بینِ اعضایِ ناهم‌پایه‌یِ آن ویرگول گذاشت.
اگر دو عضوِ کنارِ هم ازنظرِ نحوی گوناگون باشند، یعنی به‌عنوانِ‌مثال یکی فاعل و دیگری متممِ مستقیم باشد، نباید میانشان ویرگول گذاشت. بنابراین در جمله‌یِ «کتابِ خوب بهترین دوستِ انسان است» نباید ویرگول گذاشت. اعضایِ دستوریِ همین جمله را به ترتیب بشماریم:

کتابِ خوب (مسندالیه) بهترین دوستِ انسان (مسند) است (فعلِ ربطی)

روشن است که در این جمله تمام اعضایِ کنارِ هم ناهم‌پایه‌اند، یعنی نقشِ دستوریِ گوناگون دارند و درنتیجه این جمله نیازی به ویرگول ندارد.

مهم‌ترین قاعده‌یِ ویرگول‌گذاری

به‌طورِکلی ویرگول را می‌توان مرزنمایِ نحوی تعریف کرد.

مرزنمایِ واژه‌هایِ هم‌پایه: پرویز، داریوش، علی، پروین، مهدی و بهار آمدند.

مرزنمایِ گروه‌هایِ هم‌پایه: پرویزِ داریوش، علیِ پروین و مهدیِ بهار آمدند.

مرزنمایِ بندهایِ جمله‌یِ مرکب: پیرمرد نشست، سیگاری آتش زد و در فکر فرورفت. می‌خواستم بیایم، اما مریض شدم.

مهم‌ترین قاعده‌یِ ویرگول‌گذاری را می‌توان چنین نوشت:

اعضایِ هم‌پایه‌یِ جمله را باید با ویرگول از هم جدا کرد، مشروط بر اینکه حروفی مانندِ «و»، «یا»، «هم ... هم»، «یا ... یا» و «نه ... نه» بینِ آن‌ها نباشد.

قاعده‌یِ بالا دشوار است، اما مادرِ تمامِ قواعدِ ویرگول‌گذاری است. اگر در جمله‌ای چند عضوِ هم‌پایه، یعنی از نظرِ نقشِ دستوریِ یکسان، کنارِ هم باشند، بینِ آن‌ها باید ویرگول گذاشت. مثال‌هایِ زیر هم‌پایگیِ اعضایِ جمله را نشان می‌دهند:

چند فاعل یا مسندالیه در کنارِ هم:

فردوسی، حافظ، سعدی، خیام و مولوی پنج شاعرِ بزرگِ ایران هستند.

چند متممِ مستقیم در کنارِ هم:

این خانه سه اتاق، یک دست‌شویی، یک آشپزخانه و یک حمام دارد.

چند افزوده‌یِ زمان در کنارِ هم:

دفترِ ما روزهایِ شنبه، دوشنبه و چهارشنبه از ساعتِ ۸ تا ۱۶ برایِ مراجعه‌کنندگان باز است.

چند صفت در کنارِ هم:

این هوایِ گرم، دم‌کرده و سنگین برایِ سلامتیِ من مضر است.[۶]

چکیده‌یِ سخن

ویرگول درنگ‌نما نیست، مرزنماست: مرزنمایِ نحویِ کلمه‌ها و گروه‌هایِ هم‌پایه و بندها. ویرگول‌گذاریِ جدید گفتارمحور نیست، نوشتارمحور است؛ تلفظ‌بنیاد نیست، نحوبنیاد است؛ بنیادش بر گوش نیست، بر چشم است؛ سوبژکتیو نیست، ابژکتیو است؛ اساسِ آن بر «رتوریک» نیست، بر «گراماتیک» است؛ برایِ بلند خواندن نیست، برایِ بی‌صدا خواندن است.

برایِ ویرگول‌گذاری باید دستورِ زبانِ فارسی، نحوِ جمله و قواعدِ نحوبنیادِ ویرگول‌گذاری را دانست و به گوش و احساس رجوع نکرد.

—————————————-

[1] punctuation mark
[2] Satzzeichen

[۳] در مقاله‌یِ «در ضرورتِ نوشتنِ نشانه‌یِ اضافه» به کوتاهی اشاره کرده‌ام که اگر در نوشته‌یِ خود همه‌جا کسره یا نشانه‌یِ اضافه را بگذاریم، دیگر نیاز به نشانه‌یِ درنگ و کاربردِ ویرگول به‌عنوانِ این  نشانه منتفی می‌شود.

[4] orality / Oralität
[5] literacy / Literalität

[۶] برایِ اطلاعِ بیشتر بنگرید به کتابِ «ویرگول‌گذاری و مبانیِ نظریِ آن: کاربردِ بجا و نابجایِ ویرگول» (انتشاراتِ مهراندیش، ۱۳۹۴) از صاحبِ این قلم.


نظر خوانندگان:

■ چه خوب که بالاخره کسی در این مورد سخن گفت؛ و خوب و به جا و درست و سنجیده گفت. خواندن اکثر مقالات و مطالبی که سایت‌ها و نشریات مختلف - و حتی کتاب‌های داستان و ادبی فارسی زبان - منتشر می‌شود واقعا از این بابت برای من عذاب‌آور است. گوئی نویسندگان و خالقان آثار ادبی ما - و نه فقط روزنامه‌نگاران و تحلیلگران و کارشناسان عرصه‌های مختلف - هیچ از قواعد علامت‌گذاری مدرن و امروزی (یا چنان که در ایران گفته می شود: نقطه گذاری) نمی‌دانند! و بدتر این که اصرار می‌ورزند که چون نویسنده‌اند، پس، آن‌ها بهتر می‌دانند و از این رو روش منسوخ خودشان را همچنان ادامه می‌دهند. این اولین بار است که می‌بینم کسی قواعد به‌کارگیری «ویرگول» را به‌درستی شرح داده و امیدوارم که اهل قلم بیاموزند و با سپاسگزاری از ایشان سعی در بهبود نوشتار خود کنند. با خواندن این مطلب دریافتم که آقای رحمان افشاری کتابی هم در این زمینه نوشته و در ایران منتشر کرده‌اند. چه خوب. نمی‌دانم آیا در باره کل موضوع علامت‌گذاری و استفاده صحیح از علامت‌ها و نشانه‌های مختلف در نوشتار هم مطلبی یا کتابی نوشته‌اند یا نه. امیدوارم که اینطور بوده باشد. و اگر نه، زحمت کشیده و به این امر مهم هم بپردازند.
تقی مختار