ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 18.03.2006, 22:40

نمایش شش فیلم از شیرین نشاط در آمستردام

فروغ نیری تمیمی

يكشنبه ٢٨ اسفند ١٣٨٤


نمایش شش فیلم از شیرین نشاط در موزه هنرهای مدرن آمستردام

با خواندن ترجمه هلندی و انگلیسی شعر زیبای "پنجره" از فروغ فرخزاد نوشته شده بر دیوار سالن موزه هنر‌های مدرن در آمستردام بازدیدکنندگان وارد نمایشگاه شیرین نشاط می‌شوند. شعر تمام دیوار پوشانده است و می‌تواند آدم‌ها را با جادوی کلماتش دقایقی در برابر خود متوقف کند: یک پنجره برای دیدن، یک پنجره برای شنیدن..... افتتاح این نمایشگاه در آمستردام با استقبال رسانه‌ها و هنردوستان روبرو شد. مصاحبه‌های متعدد با نشاط و انتشار مقالاتی در روزنامه‌های پرتیراژ در مورد کارهایش از آن جمله‌اند. نشاط (متولد ١٩٥٧) در هفده سالگی برای تحصیل به امریکا رفته و در نیویورک زندگی می‌کند. کارهای عکاسی او در ١٩٩٧ بنام "زنان الله" باعث شهرت او در جهان شد و جایزه شیر طلائی بی‌نیال ونیز را از آن او ساخت. آثار او در سالهای اخیر در گالری‌های مشهور هنری اروپا و جهان به نمایش در آمده‌اند. نشاط در آثار عکاسی و ویدئویی خود متاثر از فرهنگ اسلامی، اسطوره‌ها، زندگی زنان و سیاست، درک هنری و شخصی‌اش را از این مقولات با بیانی دراماتیک ارائه می‌کند و در ایجاد ارتباط با بیننده موفق است. در نمایشگاه جدید نشاط شش فیلم بر پرده بزرگ سینما به نمایش در آمده اند، که درفاصله سال‌های ١٩٩٨-٢٠٠٥ خلق شده‌اند و هر کدام بین ده تا بیست دقیقه طول می‌کشند.

شیرین نشاط بیشتر عمر خود را در خارج از ایران زندگی کرده است و در مهاجرت با هویت چندگانه، زندگی در میان فرهنگ‌های گوناگون، احساس عدم تعلق به سرزمینی که بتواند آنرا خانه خود بنامد؛ درگیر شده است. بازگشت او به ایران در سال‌های نود و مواجهه‌ی او با دگرگونی‌های فرهنگی، اسلامی شدن جامعه و تبعیض جنسییتی ، زمینه‌ساز آفرینش کارهایی شد که بشدت متاثر از جامعه ایران پس از انقلاب است. خلاقیت نشاط در آثارش را می‌توان در "تفکر تصویری" او از این مسائل دید. هنرمندی که کارش نه تنها از ویژگی‌های هنری ناب برخوردار است؛ بلکه از منظر مطالعات فرهنگی، فمینیستی و مردم‌شناسانه حائز اهمیت است.

در مجموعه عکسهای "زنان الله" نشاط به زنان بنیادگرا و مفاهیمی مانند شهادت، زنانگی و بدن زنانه پرداخته بود. در کارهای اخیر او باز، زنان، فرهنگ اسلامی و سیاست تم اصلی را به خود اختصاص داده‌اند. نشاط با زبان تصویری و شعری غنی به این موضوعات می‌پردازد. در کنار مقولاتی مانند جنسیت، سکسوالیته و تابوهای چنسی، مفاهیمی دوگانه و در تقابل مانند حرکت - سکون، زنانگی- مردانگی، فرد- جمع، درون - بیرون، ، تاریکی - روشنی، پر- خالی و زندگی- مرگ؛ تم‌های دیگر آثار او را تشکیل می‌دهند. هم‌گرایی و یا ناهم‌گرایی این مفاهیم در روایت‌هایی که در مکان‌های طبیعی و باز مانند ساحل، دریا ، صحرا و یا فضا‌های بسته مثل خانه و برج و بارو‌های قدیمی، کوچه‌های متروک، حمام عمومی، سالن کنسرت و زندان اتفاق می‌افتند؛ از ویژگی‌های این فیلم‌ها است. استفاده نشاط از موسیقی سنتی ایرانی، مذهبی و مدرن، لمس و درک فضاهای واقعی، خیالی و جادویی کارهایش را بیشتر می‌کند. صحنه‌هایی که در آن آیینهای اسلامی با واقعیت و تخیل به هم می‌آمیزد و لحظات تکان دهنده، زیبا و پر تنش خلق می‌کند. در اکثر این فیلمها زنان و زندگی آنان داستان اصلی را تشکیل می‌دهند.

نابرابری و سرکوب جنسیتی در تمام فرهنگ‌ها در اشکال گوناگون وجود دارد. این سرکوب مشروعیت خود را در اعمال قدرت و سلطه بر جسم و روح زنان از هنجارهای فرهنگی، ارزش‌های اخلاقی جامعه مردسالار و قوانین وضع شده می‌گیرد. نابرابری و سرکوب در حوزه سکسوالیته، با حساسیت شدید و کنترل رفتار جنسی زنان ، نقص عضو (ختنه) ، پوشاندن بدن زنانه و محدود کردن زندگی جنسی زن در چارچوب مشروع زناشویی اعمال می‌شود. ارتباط بی‌چون و چرای این مسائل با آبروی خانواده و طایفه در مراحل رشد و تعلیم و تربیت کودکان دختر و پسر، درونی شده و به یک ارزش اجتماعی تبدیل می‌شود! در تولید و باز تولید این سنت‌ها، زن مسئولیتی مستقیم در حفظ ارزش‌های نابرابر چنسیتی، اما مقدس، بر عهده دارد. در جوامعی که هنوز فرهنگ و سنت‌های مذهبی در قدرتند؛ کنترل سکسوالیته زنان بیشتر بوده و با هر گونه تلاش برای آزاد سازی جسم و روح در این زمینه مخالفت می‌شود! این سرکوب در بعضی از مذاهب با تاکید بر الهی بودن احکام بشدت تشدید شده است.

در هنر نشاط بدن زنانه و رابطه آن با فرهنگ، اسطوره‌ها و مذهب در مرکز توجه است و از زوایای مختلف به آن پرداخته می‌شود. نگاه او به این بدن نگاهی دلسوزانه و از سر کنجکاوی است. اندام‌های زنان در کار‌های او به زبان می‌آیند و داستان صاحب‌شان را بازگو می‌کنند. حنجره‌ای‌ در بند، پستان‌ها و باسن‌های برهنه در حمام عمومی، اندام اسکلت‌وار یک فاحشه و بدن‌های پوشیده در چادر‌های سیاه! دو دسته از زنان در کارهای اخیر نشاط مطرح می‌شوند. یا مثل زرین، مهدخت، زن خواننده و نویسنده زندانی، زنانی تنها، اسیر و درگیر یا ذهنیات‌شان و واقعیت‌های بیرون از خود هستند و در چالش با ساختار فرهنگی- اجتماعی به میدان آمده‌اند! و یا انبوهی از زنان یک شکل (با چادرهای سیاه) که گروه‌وار و در مراسمی آیینی در جنبشند و در انتقال و باز تولید سنت‌ها و هم در دگرگونی تدریجی همان سنتها نقش مهمی بازی می‌کنند. چهار زن اول زندانی زنانگی خود و عواقب آن شده‌اند! پیردختر گرفتار تابوی دوشیزگی، روسپی قربانی استثمار زنانگی، زن خواننده اسیر ممنوعیت آواز و نویسنده زن زندانی سانسور و شکنجه! اما بر عکس این زنان که با هویت فردی خود مشخص می‌شوند. گروه زنان با چادرهای سیاه بصورت جمعی یکدست و همگرا تصویر می‌شوند. آنها همه جا در دوایری متحرک ، در حال نماز و دعا، نذری پختن، هلهله کردن، رقصیدن، کندن زمین، .......هستند! نشاط هر دو گروه را در مقابل مردان و در چالش با ساختارهای فرهنگی - اجتماعی قرار می‌دهد. گاه این رویارویی، مثلا در کابوس فاحشه در بستر، تقابل خواننده زن و خواننده مرد و پتک کوبنده کلام زن نویسنده بر سر حاجی آقای بازجو، شکلی آشکار دارد و گاه در صحنه‌هایی مثل درخت شدن مهدخت و یا حرکت گروه زنان در ساحل و رفتن به دریا با زبانی سمبلیک و شعر گونه بازگو می‌شود!

"تلاطم" اولین کار مهم ویدیویی نشاط در سال ١٩٩٨ است. در این اثر دو فیلم همزمان و روبروی هم بر پرده عریض سینما به نمایش گذاشته شده است. بازدید کننده در سالن ایستاده و همزمان دو فیلم را می‌بیند. در فیلم اول، خواننده مرد به جمعیت مردان حاضر در سالن کنسرت پشت کرده و شعر عاشقانه‌ای‌ از مولوی را با شور بسیار می‌خواند. موسیقی اصیل آواز را همراهی می‌کند. در فیلم دوم خواننده زن با حجاب در سالن کنسرت خالی از تماشاچی، پشت میکرفون ایستاده و سالن خالی با حرکت دوربین می‌چرخد و آشفتگی را تداعی می‌کند! خواننده مرد آوازش را با کف زدن مردان تماشاچی به پایان می‌برد و آنگاه خواننده زن (سوسن دیهیم که سازنده این آوازهم هست) آوایی، بی‌کلام و بدوی را سر می‌دهد. زن، اصوات خشمی فرو خورده را می‌پرورد! این موسیقی نامفهوم زایشی دردناک را تداعی می‌کند و به بغضی مومیایی شده شبیه است! صدایی زندانی کم کم اوج می‌گیرد؛ سرریز و ریتمیک شده و در نهایت به موسیقی آوازی زیبا و حیرت آوری تبدیل می‌شود که روح و روان خواننده و شنونده را در خود می‌پیچد! آوای غریب زن در تالار خالی کنسرت اوج می‌گیرد. لحن اعتراضی و غیر معمولش توجه خواننده مرد (در فیلم اول) را جلب می‌کند که با حیرت، زن را در فیلم دوم می‌نگرد! فیلم سیاه و سفید است. موسیقی سنتی و ریتم مدرن، زنانگی ، مردانگی، سالن پر، خالی، آواز زیبای مرد سفید پوش ، آوای زخمی زن سياه پوش! فرادستی مردانه، فرودستی زنانه در مجموع چالش مفهومی، تصویری و موسیقیایی فوق العا ده‌ای‌ را می‌آفرینند! این اثر نشاط را می‌توان به بیانیه اعتراضی او علیه ممنوعیت آواز زنان در ایران تعبیر کرد، اعتراض به فرهنگی که سکوت و خاموشی زنان را یک ارزش و مثبت دانسته و آنرا ستایش و ترویج می‌کند و هویت زنانه را با آن تعریف می‌کند: هر جه خاموشتر، زنانه تر، بهتر و زیباتر!

در دو فیلم "سرخوشی" و " گذار" که بترتیب در سال ١٩٩٩و ٢٠٠١ ساخته شده‌اند. شیرین نشاط مجموعه پرتنش و زیبایی از اسطوره‌ها و آیینهای بدوی، مراسم مذهبی اسلامی را به نمایش می‌گذارد. این آثار در مراکش ساخته شده‌اند. طبیعت ، فرهنگ زن، مرد و زندگی و مرگ هسته اصلی را در این فیلم‌ها تشکیل می‌دهند. دینامیسم درونی و رویارویی این مفاهیم با یکدیگر در پس زمینه سنت‌های اسلامی جريان می‌یابند. در "سرخوشی" دو فیلم همزمان و روبروی هم پخش می‌شود. در فیلم اول ، گروه صد نفره مردان با پیراهن سفید و شلوار سیاه و ظاهری شهری، در کنار برج و بارویی قدیمی که در نزدیکی ساحل بنا شده است؛ نردبانی را حمل می‌کنند. انبوهی از زنان در فیلم دوم با چادر‌های سیاه به اجرای مراسم مذهبی مشغولند. در ادامه، گفتگوی نامفهوم و پیچیده‌ی تصویری در میان این دو گروه جریان می‌یابد! توپهای قدیمی بر تپه‌ای‌ نصب شده و دریا را نشانه گرفته‌اند. برج و بارو و توپ‌ها، فضایی مردانه، دفاعی و جنگی را تداعی می‌کنند و شاید هم افتخارات تاریخی گمشده در قرون را! در ادامه زنان و مردان جداگانه در صحرایی وسیع نماز می‌گذارند و به اجرای آیین‌های دیگری می‌پردازند. صدای قران‌خوان. پايكوبي بدوی اروتیک و هلهله زنانی که دستان نقاشی شده‌شان را تکان می‌دهند و مردانی که حلقه‌وار و در دوایر متعددی بر زمین نشسته‌اند و وحدت صوفیانه‌ای‌ را تداعی می‌کنند! نشاط با استفاده از موسیقی مذهبی، در بازسازی فضاهای مردانه و زنانه در مراسم اسلامی موفق است. در انتها انبوه زنان با چادر‌های سیاهشان و مصمم به طرف دریا رفته و در ساحل پخش می‌شوند! گروهی از آنان قایقی را برآب می‌اندازند. تعدادی از آنان با قایق به دریا می‌روند! صحنه‌ای‌ که می‌توان آنرا یا به پیوستن به آب و رهایی و با به خودکشی جمعی تعبیر کرد! و همزمان مردان ایستاده بر بالای تپه برای زنان دست تکان می‌دهند!

فیلم "گذار" داستان مراسم تدفین و بازگشت به خاک است. نو ر- تاریکی ، تولد – مرگ و نو- کهنه در روایت فلسفی و سمبلیک نشاط از آیین خاکسپاری هستی می‌یابد. در ساحل گروهی از مردان تابوتی را حمل می‌کنند و انبوه زنان در سوگ، جداگانه با اجرای مراسمی بدوی به کندن زمین سنگلاخی مشغولند، زنان با نفس زدن‌های تند و ریتمیک و حرکات اروتیکی بدنهاشان، زایش و یا بنوعی سکسوالیته زنانه را تداعی می‌کنند! در نزدیکی آنان دخترکی در پشت سنگ چینی دست بکار ساختن اجاقی است. در انتها هر سه صحنه با رسیدن مردان به محل دفن یکی می‌شود. پس از اجرای مراسم تدفین، نوار طولانی از آتش به نشانه پایان گرفتن مراسم یکطرف صحنه را می‌پوشاند! در این کار علاوه بر قران خوانی از موسیقی زیبای ساخته شده توسط فیلیپ گلاس استفاده شده است.

دو داستان "زرین" و" مهدخت " از کتاب" زنان بدون مردان" نوشته شهرنوش پارسی‌پور الهام‌بخش نشاط در آفرینش دو اثر دیگر است که از آخرین کارهای او محسوب می‌شوند. برخلاف آثار قبلی این فیلمها رنگی هستند. در کتاب پارسی‌پور زنانی از اقشار گوناگون جامعه که هر کدام به نوعی در زندان جنسیت و تابوهای آن در بندند؛ روایت می‌شوند. زرین فاحشه‌ای‌ جوان و بیمار روحی است که در تهران و در "شهر نو" زندگی می‌کند. زمان داستان سال ١٩٥٣ است. زرین از کودکی فاحشه است و مدتی است که مشتریانش و همه مردان را بی‌چهره می‌بیند. او تکیده و بیمار است و حتم دارد که خدا برای گناهانش او را مجازات کرده که مردان را در بسترش بی‌چهره می‌کند. تنهایی ، رنج زرین و دیوانگی او در وسواس شستن تنش (زدودن گناهان) در حمام عمومی، اروتیسم عاطفی مشتری بی‌چهره در بستر، و نسیان زرین معصوم که با چادر آبی رنگش در کوچه‌ها سرگشته است؛ این کار نشاط را سرشار از لحظات بکر و غافلگیرانه کرده است. این فیلم هم در مراکش ساخته شده است.

در داستان سورآلیستی "مهدخت"، باکره‌ای‌ چهل ساله، با ترس و وحشت از دست دادن بکارت و تابوی سکس پیر شده است! روایتی آشنا برای زنان! اما با این همه در اشتیاق عشق و باروری می‌سوزد! مهدخت در آرزوی مادر شدن به باغ خانه شان پناه برده ، خودکشی کرده تا با بازگشت به خاک درختی شود؛ تخمکهایش را در خاک بپروراند و با آفرینش نهالهای دیگر باروری را تجربه کند و از زوال بگریزد! "مه درخت" سرانجام قد و قامتی بر افراشته و شاخ و برگش را در باغ گسترده است. انسان- درخت مضمونی است که در افسانه‌های کهن هم در اشکال گوناگون روایت شده است. افیدیوس شاعر رومی دراثر جاودانه‌اش" متامورفز" افسانه عشق آپولو را به پری زیبارو دافنه می‌سراید. دافنه سرانجام در گریز و بیزاری از عشق تحمیلی آپولو درخت می‌شود! برنینی هنرمند عصر باروک مجسمه زیبای "آپولو و دافنه – درخت" را از این داستان ساخته است! در روایت نشاط از داستان پارسی پور، بدن بیجان مهدخت در باغ گرمسیری اسرار آمیزی بر کنار رود محصور با درختان شناور است و همزمان رویاها یش در باغ به زندگی خود ادامه می‌دهند! خانه‌ای‌ شناور در مه است و مهدخت خیال پرداز با کاموا‌های زرد برای نوزادان آینده اش بافتنی می‌بافد. از آن سو کودکان زردپوش رسته در باغ، بازی می‌کنند و دختری تازه بالغ و خیال‌پرور (مهدخت)، در باغ پرسه می‌زند و بلوغش را مزه مزه می‌کند! نشاط در این فیلم زن، اسطوره باروری ، طبیعت و تخیل را بهم می‌آمیزد و اثری جادویی خلق می‌کند.

یکی دیگر از فیلم‌های سیاه و سفید این مجموعه " آخرین کلمه" نام دارد که روایت تکان‌دهنده نشاط از فضای کافکایی سانسور و بازداشت نویسندگان است. این سیاسی‌ترین کار نشاط است که با مهارت بسیار فضای واقعی و آشنای بازجویی زن نویسنده‌ای‌ را به تصویر می‌کشد. سانسور، بازداشت و محاکمه بخاطر نوشتن کابوسی آشنا برای نویسندگان ایرانی است. در روایت نشاط از این کابوس، زن نویسنده روبروی بازجویش که "حاج آقای مشهوری" را تداعی می‌کند نشسته است. برروی میز بازجو دهها پرونده قطور باز و میز را پوشانده‌اند. همزمان چند کارمند متخصص با پیراهن‌های سفید در اتاق در جستجوی مدارک تازه علیه زن پرونده‌های قطور را زیر و رو می‌کنند! بازجو با تحکم ، کنایه و ارائه مدارک تازه زندانی را به مسموم کردن افکار مردم ، ترویج فساد و.... متهم و او را تهدید می‌کند. زن با چشمانی مملو از وحشت و ترس این شکنجه را تحمل می‌کند. لحن بازجو گاه نصیحت‌آمیز می‌شود و به زندانی اطمینان می‌دهد که می‌تواند موقعیت او را در کند! زیرا که: "من می‌دونم آخه من هم مثل تو اونوقت‌ها اینجا زندانی بودم"! زندانی در زیر فشار روانی خرد کننده حافظه‌اش می‌کاود و بیننده را با خود به سلولهای سرد و تاریک حافظه‌اش برده و از دهلیز‌های وحشت در زندان عبور می‌دهد! صدای بازجو هر دم تهدیدآمیزتر می‌شود. زن در سکوت و خیره به او کابوس‌هایش را مرور می‌کند. تهمت، افترا و دشنام هر دم فزونی می‌گیرد و نویسنده به آلوده کردن و کشتن روح آدمها متهم می‌شود! زندانی اما حرف آخر را خواهد زد! زن تمام نیرویش را بکار می‌گیرد و خیره در چشم دژخیم شروع به خواندن شعر "پنجره" فروغ فرخزاد می‌کند. کلمات جادویی شعر و شجاعت زندانی، بازجو، این ماشین تهدید و کارخانه شکنجه را از کار می‌اندازد! زن با قدرت کلمه، بازجو و کارمندانش را مرعوب و خلع سلاح می‌کند! صدای زن اوج می‌گیرد!

آخرین کلمات از آن زندانی است که می‌خواند:
...............
وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ‌های مرا تکه تکه می‌کردند
وقتی که چشم‌های کودکانه‌ی عشق مرا
با دستمال تیره‌ی قانون می‌بستند
و از شقیقه‌های مضطرب آرزوی من
فواره‌های خون به بیرون می‌پاشید
وقتی که زندگانی من
چیزی نبود، هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم که باید
باید
باید
دیوانه‌وار دوست بدارم
...........................


برای تصاویر فیلم به این سایت نگاه کنید:
http://www.stedelijk.nl