ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 15.03.2018, 12:43

بلوط پیر

محمد بینش

آنک ستبر و سخت
ــ چو آبنوس،
استاده پای کوه، بلوطِ پیر.
با میوگانِ مهر پروردِ همچو زر،
هر سو گشوده بر.
در شاخسارِ سبزش اما،
آتش نشسته است.
فریادِ ریشه‌هایش،
بر خاکِ داغِ مرداد،
در هم شکسته است...

***
آه‌ای درختِ گشن!
آبی ز خون و اشک فشاندم به پای تو،
باشد جوانه‌ای،
سر برکند،
بر شاخه‌ی «ندا»ی تو
جانم فدای تو،
آخر بگو،
نداری هراس
زاین آتشِ گرفته در ردای تو ؟

***
«اینک منم!
سر بر سریرِ ابر!
نستوه و استوار،
چو آهن درونِ سنگ!
پولادِ ریشه‌ها،
هر سو گشوده چنگ!
آتش گرفته‌ام...
آسیمه سر،
فریاد می‌کشد،
اندامِ من ز درد...
زاین سو دروغ و داغ،
می ریزدم چو برگ، زر آلودگان به خاک،
ز آن سو جوانه می‌زند،
چندین هزار،
گلگونه‌های تر،
بشکوه و پاک...
آتش گرفته‌ام،
بر چنگِ اهرمن
هنگامه‌ای بپاست
در برگ و بارِ من...
با شاخسارِ گر گرفته از این مرگ و زاد، مشوشم
اما ز بودِ خویش سر خوشم!
باز از پیِ هزار سال و قرن،
«استاده‌ام چو شمع، مترسان از آتشم»*


محمد بینش (م زیبا روز )
* مصراعی ست از حافظ

خوانش شعر با صدای بهمن شریف
http://www.youtube.com/user/moridemolana