هِلالِ ماه
خَنجَر خدا شد
در شِکافِشِ سینهی آسمان
اینک
قلب تپنده در چنگ کاهنان و
خون قربانی بر آستان
طبلهای تمدن میمون
بر برجهای مهآلود میکوبند
جادوگران
ره بر کاروان زمان بستهاند و
هفت اژدر اهریمن
بر هفت دروازهی دژ
به کمین نشستهاند.