مرا بوی گل عشقت جوان کرد
ازین بهتر چه معجز میتوان کرد
که باور میکند یاسی گل افشان
بلوطی را به بویش ارغوان کرد
نسیمی بر وزید از باغ مینو
که شورستان جانم را جِنان کرد
شب تبعید و تنهائم میکشت
که خورشیدت طلوع ناگهان کرد
ز بس اهریمنم آزار میداد
تو را ایزد برایم ارمغان کرد
کجا بودی که عمری چشم جانم
تورا جویان نظر بر این و آن کرد
زمان با من به مهر آمد سرانجام
پس از عمری که با من سر گران کرد
جوانی با تو باز آمد که طبعم
گل افشان بهاران در خزان کرد
دلم آتش فشانی بود خاموش
چنینم نغمهخوان بخت جوان کرد
نماز آرم به سوی ایزد عشق
که شعرم را به وصفت پر توان کرد
پاریس. زمستان ۱۳۹۳ خورشیدی