موج

اردلان سرفراز

چهارشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۱

ایران امروز

من آن موجم که آرامش ندارم
به‌آسانی سر سازش ندارم
همیشه در گریز و در گذارم
نمی‌مانم به یک‌جا بی‌قرارم
سفر یعنی من و گستاخی من
همیشه رفتن و هرگز نماندن
هزاران ساحل نا‌دیده دیدن
به پرسش‌های بی‌پاسخ رسیدن
من از خاک، من از باد
من از نسل آبم، به آتش رسیدم
که از تو بتابم، من از تبار دریا
از نسل چشمه‌سارم، رها‌تر از رهایی
حصار بی‌حصارم
ساحل حصار من نیست، پایان کار من نیست
هم‌درد و یار من نیست، در گیرودار من نیست
کسی که یار من نیست، در انتظار من نیست
صدای زنده بودن در خروشم
به ساحل چون می‌آیم خموشم
به هنگامی که دنیا فکر ما نیست
برای مرگ هم در خانه جا نیست
اگر خاموش بشینم روا نیست
دل از دریا بریدن کارما نیست
من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
نه از پاییزم و نه از بهارم
حضور پرغرور انتظارم
به ساحل‌ها خوشا تن در ندادن
همیشه رفتن اما نرسیدن
همیشه رفتن و هرگز نماندن
سفر یعنی من و گستاخی من
همیشه جستجو کردن، دویدن
خوشا هرگز به مقصد نرسیدن
همیشه در تکاپو زنده بودن
تکاپو و تلاش زنده بودن

برگزیده از کتاب سال صفر
http://www.ardalan-sarfaraz.com