iran-emrooz.net | Thu, 15.03.2012, 12:06
بنای تخت جمشید و چگونگی برگزاری نوروز
شیرین طبیبزاده
بنای تخت جمشید
و چگونگی ِ برگزاری ِ نوروز در زمان ِ هخامنشیان
مقدمه:
تخت ِ جمشید را همۀ ما میشناسیم و شاید هم از آن دیدار کرده باشیم و عظمت ِ آنرا ستوده باشیم. کاخی عظیم بر صفهای پهناورگسترده بر دامنۀ کوه رحمت با چنان ستونهای هنوز پا برجا و نقشها و کنده کاریهای آنچنان بینظیر. سراپا نَقلی حیرتآور و تحسین برانگیز از برههای پر اهمیت از تاریخ میهن ِ گرامی ما.
اما هنوز تخت ِ جمشید برای بسیاری از ما آنگونه که بایست شناخته شده نیست. شاید با آشنائی ِبیشتربا فرهنگهای بومی غرب ِ آسیا ( پیش از پیدایش ِ دودمان هخامنشی)، از دولتهای آشور و بابل و سومر و اکد در بین النهرین تا شاهنشاهی دو هزار سالۀ ایلام - گسترده بر پهنای ِ عظیمی از خاک ِ ایران - بتوان بهتر و بیشتر به چگونگی ِبسیاری از آداب و رسوم واعیاد و معماری زمان ِ هخامنشی، پی برد.
دولت ِ آشور، از قدیمیترین تمدنهای ِ غرب ِ آسیا (همپای تمدن ِ مصر در شمال ِ افریقا از نظر ِ قدمت) ایلامیان ِ ساکن ِ فلات ِ ایران را پس از ۲۰۰۰ سال شاهنشاهی در سال ۶۴۰ پ.م منقرض نمود . اما قوم ِ ایلامی نه تنها از میان نرفت، بلکه وجودش چنان اهمیت داشت که تاثیرات ِ شگرف ِ آن بر فرهنگ اقوام تازه وارد به فلات ایران غیر قابل ِ انکار است. بعدها خود ِ دولت آشورکه قدرتی عظیم و ویرانگر بود در سال ِ ۶۱۲ پیش از میلاد توسط مادها و بابلیها از پای در آمد. مادها نیز پس از ۱۶۵ سال حکومت و سامان بخشیدن به نظامی شاهنشاهی که قبلا تجربهای در آن نداشتند و آنرا از ایلامیان آموخته بودند، سرانجام در برابر قوم ِ پارس، از پای در آمدند وهمۀ تجربههای سیاسی و حکومتی ِخود را به ایشان واگذاردند.
آنچه که از نوشتههای باستان شناسان برای ما باقی مانده است بیشتر نقلی است جداگانه از چگونگی بوجود آمدن این تمدنها بدو ن ِ آنکه در خصوص تاثیرات ِ قدیمی ترها برتمدنهای بعدی چندان تکیه شده باشد. این تمدنها و آداب و رسوم و فرهنگهایشان ازبیش از ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح در غرب آسیا و جود داشته و بتدریح با یکدیگر در هم آمیخته و بعدها با آمدن آریائیها ترکیب ِ جدیدی را ایجاد کردند که دولتها و حکومتهای بعدی در تمام منطقه و در فلات ِ ایران میراث دار آن بودهاند.
از سوئی دیگر، چیزی در حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح گروهی از اقوامی که ساکن روسیه مرکزی در شمال ِ سرزمینهای ِ آسیای ِ میانه بودند و بعدها بنام اقوام هند و اروپائی نامیده شدند، شاید بدلیل سرما و یخ بندان و شاید بدنبال چراگاههای سبز تر و یا به عللی که درست شناخته شده نیست، بطرف سرزمینهائی که امروزه آنرا بنام ِ قارۀ اروپا میشناسیم سرازیر شدند. اینها اعقاب ژرمنها، یونانیها، روسها، رومیها، و دیگرانی که امروز ه ساکن اروپا هستند، بودند.
مادها، پارسها، پارتها و هندیان اقوامی بودند که از حدود یکهزار سال پیش از میلاد ِ مسیح، از مرکز روسیه بطرف ِ جنوب حرکت ِ خود را آغاز کردند. این همان گروهی است که بعدها به آن لقب ِ هند و ایرانی دادهاند. یک شعبه از این گروه بطرف هندوستان سرازیر میشودو گرو هی دیگر، با اندکی تاخیر، بسوی ِ فلات ِ ایران سفر ِ طولانی خود را آغاز میکند.
گروهی که بطرف ِ فلات ایران کوچ میکنند نیز خود بدو دسته تقسیم میشوند. آن عده که در نواحی ِ آسیای ِ میانه، افغانستان و خراسان ساکن میشوند اقوام پارت را تشکیل میدهند. دستۀ دوم (که بعدها بنام ِ مادها و پارسها خوانده میشوند) رهسپار غرب ایران شده و در جنوب دریاچۀ رضائیه همزیستی مسالمت آمیزی را بمدت هفت قرن آغاز میکنند. پس از ۷۰۰ سال مجددا گروهی از اینان بطرف ِ جنوب ِ ایران یعنی سرزمینی که آنرا امروزه پارس یا فارس میدانیم سرازیر میشوند. گروه اول مادها در غرب ایران میمانند و گروه دوم پارسیان را تشکیل میدهند که سلسلۀ هخامنشی از میان همین پارسیان بعدها قد علم میکند.
گروههای دیگری نیز از غرب دریای مازندران از طریق قفقار وارد ایران شده و در شمال ایران پراکنده و مقیم شدند.
مسئلۀ مهم و قابل اهمیت اینستکه طبعا این سرزمینی که آریائیها بدان قدم گذاشتند، خالی از سکنه نبوده است. اقوام ِ ایلامی برای قرنها پیش از ورود ِ آریائیها، بومیان اصلی این آب و خاک را تشکیل میدادند که از جنوب ِ دریاچۀ ارومیه تا همدان وشوش و لرستان و پشت کوه و پیش کوه تا خوزستان و از خوزستان تا کرمان زندگی میکردند و دارای ِ حکومت پادشاهی بودند. سنگ نبشتههای بسیاری از آن زمانها یافت شده است که حتی نام پادشاهان ایلام در آن آثار بجای گذاشته شده است. بنابراین تا انقراض سلسلۀ پهلوی چیزی در حدود ۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ سال در ایران سیستم پادشاهی بر قرار بوده است.
حتی پیش از تمدن ِ ایلامیان، قرنها پیش از آن، تمدنهای آشور، بابل، سومر و اکد، در بین النهرین سیستمهای پادشاهی داشتند که همانگونه که ذکر شد، بسیاری از رسوم و آداب در زمان هخامنشیان از آنان و از طریق ِ تمدن ایلامی و مادها به پارسیان بارث رسیده و با تلفیق آن رسوم با آنچه که هخامنشیان از تمدن ِ آریائی با خود داشتند با تغییرات ِ مناسب ِ پارسیان، بصورت آنچه در آمده است که ما بعنوان تمدن ِ دوران ِ هخامنشی میشناسیم.
از جمله این تاثیرات اصطلاحات ِ رسمی سلطنتی، معماری، مقابر ِ کنده شده در دل ِ کوه، جشنهای نوروز و مهرگان و بعضی از انواع البسه بودندکه در زمان ِ هخامنشیان از تمدن مادها برگرفته شده بود. مادها نیزبنوبۀ خود عمیقا از تمدنهای بین النهرین تاثیر پذیرفته بودند.
تمدنهای پیش از هخامنشیان، از بت پرستی به خدایان متعدد و سپس به خدایان سه گانه معتقد بودند. در بین ایلامیان سه خدای پر اهمیت اینشو شینک، هومبان و پینی کر بودند، مادها نیز بسه خدای اصلی ایمان داشتند که در زمان هخامنشیان مبدل به اهوره مزدا، میترا و ناهید میشوند. به این ترتیب و بطور کلی، مسائلی چون زایش، بلوغ، ازدواج و مرگ، آئینهای کشت و برداشت و آئینهائی از این دست بیشتر از باورها و روایات مقدس گرفته شده و جنبۀ جهانی داشتند.
هخامنشیان در ابتدا زردشتی نبودند. دین زردشتی پیش از ایجاد ِ سلسلۀ هخامنشی در شرق ِ ایران گسترش یافته بود و هخامنشیان در زمان اردشیر دوم با این دین آشنا شدند. آنجه که از مراسم ِ نوروز در این مطلب آمده است، حکایتِ نوروز در زمان ِ همین پادشاه و پس از اوست.
تخت ِ جمشید:
بنای تخت ِ جمشید در زمان داریوش بزرگ هخامنشی شاید مهمترین پادشاه ِ تمام ِ تاریخ ایران پس ازکورش بزرگ آغاز شد، او در حدود ِ ۵۱۲ پ.م دستور ِ بنای ِ آنرا داد اما نتوانست پایان ِ ساختمان ِ آنرا ببیند. بعدها قسمتهای دیگری در زمان خشایار شاه تا اردشیر ِ سوم بآن اضافه گردید. ازجمله پلکانهای بسیار زیبای جلوی کاخ و مشرف به جلگۀ پهناور ِ مرودشت که بنا به کتیبهای که از اردشیر ِ سوم ِ هخامنشی باقی مانده در دورۀ او ساخته شده است.
تخت جمشید اما پایتخت ِ هخامنشیان نبود. پایتخت ِ زمستانیشان که در زمانی پایتخت ِ ایلامیان نیز بود، شهر ِ شوش بود و پایتخت تا بستانیشان، همدان. بنا به تحقیق ِ دکتر مهرداد ِ بهار: "تخت جمشید معبد هم محسوب نمیشد اما جائی بود مقدس برای پارسیان در سرزمین اجدادیشان که صرفا از آن برای بر گذاری ِ نوروز استفاده میکردند. کاخی بود بس عظیم و کاملا بی نظیر در آ ن دوره. کسانی که از اکناف ِ ایران برای ِ مراسم نوروزی بآنجا میرسیدند اگر بار اول دیدارشان از کاخ بود، در مقابل ِ خود با شکوه ترین و عظیم ترین بنائی را میدیدند که در آن زمان بر روی زمین وجود داشت. مهمتر از آن اینکه در معماری و تزئین ِ کاخ نقشی از سرزمین خویش را نیر باز مییافتند و چون مراسم ِ نوروزی شروع میشد با برگزاری آئینی روبرو میشدند که برایشان غریبه نبود. نوروزی شبیه آن، اما در مقیاسی بسیار کوچک تر در سرزمین ِ آنان نیز برگزار میشد."
دلیل ِ دیگری بر ساختمان این بنا در پارس و بر گزاری ِ نوروز در آنجا این بود که فارس سرزمین ِ آبا و اجدادی ِ هخامنشیان بود و یکی از مهمترین آداب ِ پیش از نوروز حضور بر مقبرۀ مردگان و ادای احترام به فره وهر آنان بودو طبیعی است که همۀ در گذشتگان پادشاهان ِ هخامنشی در فارس بخاک سپرده شده بودند. فروهر بگفتۀ دکتر ژاله آموزگار " گونهای از روان است و نوعی همزاد ِ آدمیان که پیش از آفرینش ِ ِ مادی ِ مردمان در آن جهان به وجود میآید و پس از مرگ ِ ِ مردمان به دنیای ِ دیگر میشتابد و از کیفرهای ِ خاصی که روان میبیند به دوراست. فروهرها چون در طلیعۀ ماه فروردین و در نوروز به خانۀ خود و برای ِ دیدار ِ بازماندگا ن و خانواده باز میگردند، از دیدن ِ پاکیزگی و درخشندگی ِ خانه دلخوش میشوند و بر شادکامی ِ خانواده و بر برکت خانه دعا میکنند و اگر خانه را آشفته و درهم، پاک نشده و نا آراسته ببینند غمگین میشوند و دعا نکرده و برکت نخواسته خانه را ترک میکنند. "
تخت جمشید در چهل کیلومتری جنوب ِ پاسارگاد و در کنار کوه ِ رحمت همانگونه که ذکر شد، بنای ِ آن بدستور داریوش بزرگ آغاز گردید. بنا بر تحقیقات گیرشمن و بسیاری دیگر از محققان (بجز بعضی از محققان روس مانند ا.ام دیکونوف که معتقد بود در ساختمان ِ تخت جمشید از بردگان استفاده شده است) با استناد بر سنگ نبشتههای بزبان ِ ایلامی یافت شده در محل ِ تخت جمشید، کارگران، سنگ تراشان، درود گران، مسگران و جز ایشان برده نبوده و در دستههای تا ۱۰۰۰ نفره بکارهای مختلف میپرداختند.. در پرداخت مواجبشان پول نقره ماخذ بود و گاهی شراب و گوسفند. آنان را اکثرا از اسیران جنگی از بین آشوریان، مصریان و یونانیان انتخاب میکردند باضافۀ کارگران محلی که گویا دستمزدشان بیشتر از اسرا بود. جالب اینکه از نیروی زنان نیز در این ساختما ن استفاده میشد.
بنای ِ تخت جمشید هیچ گونه ارتباطی با جمشید ِ روایات حماسی ندارد و درحقیقت این بنا در اصل بنام "پارسه گِرد" خوانده میشد. بعدها بالاخص در زمان ِ ساسانیان، شاید بدان سبب که تاریخ ِ واقعی بدست فراموشی سپرده شده بود و بجای ِ آن عصر ِ حماسی را بعنوان تاریخ ِ واقعی میانگاشتند، جمشید را از میان ِ شخصیتهای ِ حماسی ایران بر گزیدند ووی را بانی ِ این بنای ِ شگفت آور پنداشتند. بنا به نظر ِ دکتر مزداپور" از آنجا که جمشید دیوان را در اختیار داشته است و باور ِ عموم بر آن بوده است که تنها دیوان قادرند چنین بناهائی را بر آورند. " این نام برروی این کاخ مانده است. بنظر میرسد که ساختن ِآن در کنار کوه رحمت نیز شاید بدلیل ِ تقدس ِ این کوه در نزد پارسیان بوده است. این تنها یک فرض است مبتنی بر سنتها و دلیل ِ مکتوبی از آن نمانده است .
کاخهای تخت ِ جمشید بر روی صفهای به درازای ۴۵۷ متر و به پهنای ۱۵۳ متر و به بلندای ۱۰/۱۱ متر از سطح جلگه، قرار داشتند. سنگهای بدنۀ صفه، که هنوز هم پابرجا هستند، اضلاع متعددی دارند. هنرمندان، این سنگها را با ظرافت ِ تمام تراش داده و با استفاده از دم چلچله از سرب یا آهن بهم چسباندهاند. راه آب بزرگی نیز در زیر صفه و در دل ِ سنگهای ِ طبیعی برای انتقال ِ آب به سراسر بنا، حفر شده بود . این راه آب حدود ۲۰/ ۱ متر پهنا و ۲ متر عمق داشت. سنگهای بزرگی این راه آب را میپوشاندند که آثارشان هنوز باقی است.
به عقیدۀ "گیرشمن" تخت جمشید دارای ِ دیوار ِ محافظ بلندی نبوده است مگر در ضلع ِ شرقی و آنهم بیشتر برای مراقبت در برابر ِ آبهای ِ بارانی بودکه از ارتفاعات ِ کوه فرود میآمد. اضلاع ِ دیگر ِ صفه با دیوارهای ِ کوتاه و برجهای ِ نگهبانی پوشیده میشد. " پلکانهای جلوی کاخ که بنا بر کتیبههای باقی مانده از آن ایام، در زمان اردشیر سوم ساخته شده است به عرض ۷ متر و ارتفاغ ِ ۱۰ سانتیمتر ساخته شده بود تا بالا رفتن اسب سواران میسر باشد.
مهمترین بنای ِ ساخته شده بر روی صفۀ تخت ِ جمشید کاخ ِ آپادانا بود. بنای ِ این کاخ بدستور داریوش ِ بزرگ آغاز گردید اما در زمان ِ خشایارشاه به پایان رسید. مساحت ِ کاخ که بصورت مربع ساخته شده بود حدود ۳۲۳۷ مترمربع بود. کاخ دارای ِ سه ایوان بعمق ۲۰ متر با ۱۲ ستون در سه سوی ِ غربی، شمالی و شرقی بود.
"کاخ دارای ِ ۳۶ ستون بود. ستونهای تالار ِ آپادانا ازسر تا پا ۸ /۲۱ متر ارتفاع داشتند. ستون بر دو پایۀ چهارگوش که بر روی ِ هم استوار بودند قرار داشت. در بالای ِ ستونها تکیه گاه ِ تیرهای سقف بود که چون زینی به ارتفاع ٍ ۲/۲ متر، بر سر بقیۀ ستون مینشست و در دو سوی ِ آن دو سر و گردن و سینۀ دو گاو تر اشیده از سنگ بود که پشت به هم داده بودند. تیرهای ِ سقف در فرورفتگی ِ زین شکل ِ پشت ِ دو جانور قرار میگرفت -مهرداد بهار"
بعضی سر ستونها، با تراشیدۀ سر ِ عقاب که سمبل ِ هخامنشیان بود وبر روی پرچم ِ هخامنشیان نیز حک شده بود و یا با نقش ِ شیرتزئین شده بودند. بر روی پایۀ این ستونها نقش ِ برگ ِ درخت ِ خرما، بدنۀ سرو و یا نیلوفرهای ِ آبی مقدس و یا شاید آنگونه که دکتر شاهین سپنتا معتقد است، نقش ِ گل ِ انار، حک شده بود. خود ستون تنهای صاف داشت، همانند تنۀ درخت خرما.
رنگ دیوارها به رنگ سبز کمی تیره بود. بر روی ِ دیوارها نیز نقش ِ گل و گیاه و نیلوفر و سرو و حیوانات نقاشی شده بود. فرشهای پر از منظرههای طبیعی و گل و گیاه و پرنده، با آن ستونهای سر فراز منظرۀ باغی پر از طراوت و زیبائی را در چلوی چشم ِ بینند ه جلوه گر میساخت که بقول مهرداد بهار، باغ ِ بهشت را تداعی میکرد: " در تزئینات ِ این کاخها درختها نقش عمده دارند. سر وها و نیلوفرهای ِ آبی ِ مقدس، که صورتی انتراعی یافته اند، بر دیوار پلکانهای آپادانا، نقش ِ برکت آور ونعمت بخش ِ این بنا را نشان میدهند و چون مردمان به آپادانا و تالار ِ تخت میرسیدند، دهها و دهها ستون که نماد ِ باغی مقدس بود در برابرشان سر میکشید - همان"
«کاخ ِ تچارا» از بناهای ِ داریوش، " کاخ ِ سه دروازه " از ساختمانهای ِ خشایار شاه و درشرق ِ صفه، کاخ ِ حرمسرای ِ خشایار شاه از جمله کاخهائی بودند که آثارشان امروزه نیز باقی مانده است. بنای با عظمت ِ دیگر ِ بر روی صفه، کاخ ِ صد ستون (تالار ِ تخت) بود از ساختههای داریوش که پیش از ساختن ِ آپادانا تنها تالار بزرگ ِ تخت جمشید محسوب میشد. در انتهای ِ صفه، نزدیکتر به کوه، محلهائی برای اقامت ِ نگهبانان و نظامیان ِ همراه ساخته شده بود. بین اطاقهای نگهبانان و حرمسرا اطاقهائی نیز برای نگهداری ِ خزانۀ سلطنتی اختصاص داده شده بود که در هنگام ِ حملۀ اسکندر، گنجینۀ بیش از دوقرن پادشاهی هخامنشیان، همه بتاراج رفت.
مراسم ِ نوروز
با نمونههای ِ فراوانی که از برگزاری نوروز در بابل، آشور، و مدارکی که در بارۀ نوروز در ایران در دست است، میتوان برگزاری ِ مراسم را چنین تصور کرد: از چندین روز قبل از نوروز تهیۀ لوازم ِ مراسم شروع میشد. در آخرین روزهای ِ پیش از نوروز، شاه و بزرگان ِ دربار و شاید دیگران به دیدار ِ قبور هخامنشیان میرفتند که در همان حوالی در نزدیکی ِ صفه قرار داشتند و بر گورها چراغ میافروختند و خوردنی و نوشیدنی میگذاشتند و مراتب ِ احترام و عشق ِ خود را به فروهر مردگانشان نشان میدادند و شاید تهیدستان را اطعام میکردند. این مراسم حتما میبایست با شرکت و مسئولیت ِ شاه برگزار میشد، زیرا شاه را در آن اعصار علاوه بر شاه بودن، روحانی بزرگ و رابط ِ خدا و انسان میدانستند.
سپس شاه برسم آئینهای غرب ِ آسیا مجددا تاج گذاری میکرد یعنی توانسته است در سال ِ گذشته بر نیروهای شر و دشمنان فائق آید وبا تائید الهی، شایستۀ پادشاهی بر ای ِ سالی دیگر است. با زهم بنا بر همان آئینها شاه محتملا با همسر ِ جدیدی بعنوان ِ عملی برکت دهنده، ازدواج میکرد.
از آئینهای دیگرِ غرب آسیا مراسم ِ میرنوروزی بود. در این مراسم یک محکوم به مرگ را بمدت ِ 5 روز بر تخت مینشاندند و بعدا او را بعنوان سمبلی از رفع شر و پلیدی به قتل میرسانیدند. این رسم در بین آشوریان بسیار متداول بود اما گویا در زمان ِ هخامنشیان تنها جنبۀ نمایشی داشت. بدین ترتیب جهان نظمی نو و تبرکی نو مییافت و باکشتن یا گریز ِ میر ِ نوروزی که مظهر پلیدی و نا پاکی بود، راستی و پاکی جایگزین زشتی و آشفتگی میگردید. .
در شاهنشاهی هخامنشی، اقوام ِ ایرانی و اقوامی که تابع ایران بودند، هر ساله نمایندگانی را به هنگام ِ نوروز به تخت ِ جمشید میفرستادند تا پس از تاجگذاری ِ مجدد ِ شاه مراتب احترام ِ خود را تقدیم ِ او کنند و سلطنت ِ او را شاد باش بگویند و هدایا ی ِ خود را که باج و کالای ِ خاصی به نظر نمیآیند ( بر اساس آثاری که بر نقشهای برجستۀ پلکانهای جلوی تخت جمشید بجای مانده است ) برای دریافت تبرک و یا بعنوان ِ پیش کش بشاه تقدیم دارند. . نقشهای برجستۀ پلکانهای ِ جلوی تخت جمشید، بخش ِ مهمی از این جشن را مجسم میکنند .
گزنفون از زمان اردشیر دوم (قرن ۴ پیش از میلاد) نوروز را چنین ترسیم میکند:
"در آغاز گروهی از مردان نیزه دار میآیند. سپس گاوان و اسبانی را برای ِ قربانی میآورند. پس از آن گردونۀ مقدس ِ اهوره مزدا و از پس ِ آن دو گردونۀ مهر و ناهید میآیند. آنگاه آتشدانی روشن حمل میشود. درپس ِ ایشان، شاه با جامۀ کامل ِ سلطنتی در گردونۀ خویش میآید و از آن پس بقیۀ سوارکاران، نیزه داران و انبوه ِ بزرگان و در باریان بر اسب میآیند. " پس از مراسم ِ قربانی مراسم ِ اسب دوانی آغاز میشد که شاه نیز در آن شرکت میکرد و گاوی را به جایزه میبرد.
به هر حال، ظاهرا پس از استراحت ِ کافی، مراسم ِ سلام و تبرک آغاز میگردید. مهمانان که از سراسر امپراطوری با پیمودن راه دور و درازی در تخت جمشید حاضر بودند با ترتیب و نظم ِ خاصی به حضور ِ شاه میرسیدند. مهمانان پارسی و مادی از پلههای سمت راست (همان پلههای مشرف بدشت) بالا میرفتند و مهمانان دیگر از پلههایِ سمت ِ چپ.
پس از رسیدن ِ به بالای ِ صفه، همۀ مهمانان به تالاری با دروازهای بنام " دروازۀ همه ِ کشورها" میرسیدند و واردِ این تالار که ۴ ستون داشت میشدند. سپس پارسها و مادها از در ِ سمت راست (در شرقی) بسمت ِ راست پیچیده و به تالار ِ آپادانا وار د میشدند. دیگران، از در ِ روبروخارج شده و وارد اطاقی دبگر میشدند و از آنجا به طرف ِ تالار صد ستون روانه میگردیدند.
شاه برتخت ِ عظیمی که نقش ِ آنرا در کنده کاریهای ِ تخت جمشید میبینیم، مینشست و نخست پارسیان و مادها به حضور شاه میرسیدند و فرارسیدن ِ نوروز و سلطنت ِ مجدد را تبریک میگفتند و آنچه را که باخود آورده بودند برای تبرک در پهلوی تخت مینهادند و پس از آن شاه دیگران را در تالار صد ستون بحضور میپذیرفت.
از آن پس بگفتۀ گزنفون، سور ِ بزرگی بر پا میکردند که بزرگان ِشاهنشاهی در آن شرکت میکردند. در طی این جشن بزرگان به فرو دستان هدایائی میدادند و هدایای ِ سلطنتی ِ خود را دریافت میکردند. ولی باحتمال ِ قوی شاه در این سور شرکت نمیکرد و تنها با نزدیکان غذامیخورد و شاید هم در بعضی دورانها در این مراسم نیز شرکت میکرد. این جشن و سوربرای چندین روز ادامه مییافت. شاید شاه از این موقعیت برای ِ شنیدن ِ اخبار ِ ایالات استفاده کرده و به بازدید کنندگان که از اقصا نقاط ایران آمده بودند، رخصت دیدار ِ بیشتر میداد و دستورات ِ لازم را صادر میکرد.
پس از اچرا ی مراسم نوروز ی و اقامتی چند، شاه و همراهان و همۀ مردمی که برای برگزاری ِ سال ِ نو به تخت ِ جمشید آمده بودند،، باخاطراتی خوش بازمیگشتند. این آداب و رسوم نوروزی با کمی تغییر و تحول تا انقراض سلسلۀ هخامنشی و تا یورش ِ اسکندر بهمین ترتیب ادامه داشت.
سرانجام با حملۀ اسکندرهمه چیز به پایان رسید. با ویرانی ِ تخت ِ جمشید بدست ِ او، بیش از دویست سال گنجینۀ کاخ، ظرفهای نقره و طلا، پارچههای ِ زربفت و سیم بافت و دیگر ِ اشیاء ِ گرانبها که بخش ِ عظیمی از آن هدایای ِ متبرکی بودند که هرساله از اطراف و اکناف ِ شاهنشاهی به تخت ِ جمشید آورده میشدند، همه بتاراج رفت. کاخ میسوخت و بیست هزار قاطر و پنج هزار شتر گنجینۀ تخت ِ جمشید را برای اسکندر میبردند و با رفتن ِ این کاروان، سلطنتی که به مدت ۲۲۸ سال دوام داشت، نیز سوخت و رفت.
با استفاده از:
"تخت جمشید": مهرداد بهار/ نصراله کسرائیان
"زبان، فرهنگ، اسطوره: ژاله آموزگار
"تخت جمشید، باقی مقدس با درختانی سنگی": مهرداد بهار
و ویکی پدیا
نقشۀ تخت جمشید:
نظر کاربران:
bah bah, aafarin bar in ghalam, sad aafarin balke hezaaran afari bar in maghaaleye taarikhi baa zekre manbaa. aafarin bar tou khanome Tabibzadeh az baabate vaghti ke sarfe negaareshe in maghaleye baa shokooh kardeh-iee
Ahmad Shafii