iran-emrooz.net | Tue, 04.05.2010, 21:32
تاریخ / سروده ی اردلان سرفراز
شاعر هنوز از درد غربت مینویسد
از لحظههای تلخ هجرت مینویسد
در خانه اما دست خون آلود جلاد
برچهرهی خورشید ظلمت مینویسد
روی دخیل بسته،
بربازوی گلها
اوراد جادوی جهالت مینویسد
آن لکه را خوشباورانه،
قطره دیدیم
گفتیم دریا را به جرات مینویسد
ناگفته میماند ولی معنای انسان
تاریخ را وقتی وقاحت مینویسد
دنیای ما درد است و این دنیای بیدرد
غمهای کوچک را مصبیت مینویسد
بر شیشههای شب زده،
باران غربت
اندوه ما را بی نهایت مینویسد
در فصل زرد عشق،
پاییزغزلهاست
دستم فقط از روی عادت مینویسد.