iran-emrooz.net | Fri, 23.04.2010, 8:56
کو باد بهار
شکوفه تقی
جمعه ۳ ارديبهشت ۱۳۸۹
چرت میزنند ریشهها،
به خواب رفتهاند شاخهها،
فرو ریختهاند برگها،
نمیخوانند بادها،
نمیشنوند گوشها،
کو دهقان بلندگوی حماسه و افسانهها؟
کو آن فردوسی پیر ادب، که یکتنه ایستاد،
در برابر دوزخی ناپختهی بیادبیات محمودها؟
کو جوانی خردمند فریدون اسطوره؟
تا قیام کند در عرصهی نابخرد کهنهضحاکها؟
که دستها،
هر چه زشت است،
به نام خلعت میبرند بر قامت ما.
کو باد بهار؟
که ابرها، خاکستری و نازا،
در امتداد خاموش ناجوانمردی،
به ارتفاع سرد دروغ،
هر چه دیوارست،
میکشند میان ما.