ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 11.12.2008, 21:29

صدای بودن

ناصر کاخساز



قهوه‌ای سوخته‌ی برگ‌ها
- که از جسم نامرئی شاخه‌های هوا
کنده می‌شوند -
با تمناهای لرزان صدا
بر موج‌ها
- که در ثانیه‌ها می‌میرند و در قرن‌ها زندگی می‌کنند -
- جاری‌اند،
- کنسرتو پیانوی شماره‌ی پنج کامیل سن‌سان
- دریا را می‌بَرَد.

نت‌های زرد، نارنجی و قهوه‌ای سوخته
از تپه‌های پنجره بالا می‌کشند
و تپش بی‌قرار بودن را
بر جوهر لرزان دامنه‌های شب
می‌نشانند،
موسیقی خاکستریِ نبودن.

پاییزِ آغاز نوامبر
پسرکی است که دوازده ساعت پیش از اعدام
از نوک انگشت‌های من
که بر تکه ابر معلقی تکیه کرده بودم
آویزان شده بود
و شبحی پیچیده در باد
بر انگشت‌های ترسان وزید.

صدای آبی شکستن پنچره
صدای ریختن دریا در آسمان
و موسیقیِ بم و کشیده و سنگینِ بودن.

مرگ همیشه آغاز نوامبر رخ می‌دهد.
و زندگی کنسرتویی است میان دو کُدای پایانی.

صدای خرد شدن مرگ را در دستهایم می‌شنوم
عشق روی زمین پخش و پلا می‌شود
و زمین به آنی می‌مکدش.

چشمهایم را می‌مالم
دریا رفته است
و در ذهنم غوطه می‌خورد.




(نوامبر 2008)
ن- کاخساز