iran-emrooz.net | Fri, 09.05.2008, 7:45
خمپاره
مانا آقایی
مىنشينم زير درخت
و ريههايم را از هواى خشونت پاك مىكنم
در اين جهان هيچ دستمالى
نيالودهتر از برگ نيست
حتى در زخمىترين شاخههاى جنگ
مىشود پرندهاى در حال اذان گفتن ديد
دلم مىگويد خمپارهاى هست
كه دارد در گلوى منارهها به انفجار سبز خود مىرسد
و وضوئى كه پرندهها در خون زرد آفتاب مىگيرند
من آرزو مىكنم روزى آب
آينهاى باشد كه نماز سنگ در آن نشكند
و در گيسوان زنان عاشق به تصوير خويش شانهاى چوبى برويد
كه هيچوقت مثل باد
بازيچهی مردان شلاق بدست نباشد.