ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 17.02.2008, 7:39

آواز گنجشگ‌ها

نسرین بصیری - برلین

شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۶

چند فیلم ایرانی در جشنوارۀ فیلم برلین جوایزی دریافت کردند. فیلم حنا مخملباف با عنوان بودا از شرم فرو ریخت خرس بلورین بهترین فیلم سینمایی کودکان را دریافت کرد و جایزۀ صلح جشنواره را. رضا ناجی خرس نقره ای را برای بازیش در آواز گنجشگ‌ها به عنوان بهترین بازیگر مرد دریافت کرد.

همه ساله در برلیناله در کنار جوایز اصلی به فیلم‌هایی که به زندگی و مسائل همجنس گرایان می‌پردازد هم جوایز ویژه ای داده می‌شود، زیر عنوان تدی آوارد . امسال فوتبال آن در کاور که آیت نجفی و دیوید آسمن آنرا کارگردانی کرده اند و ربط مستقیمی به زندگی همجنس گرایان ندارد ، و به موضوع بازی فوتبال دختران در تهران می‌پردازد موفق به دریافت ۲ جایزه شد. هم عنوان بهترین فیلم مستند امسال تدی آوارد را گرفت و هم موفق به دریافت جایزه ای از جانب بنیاد فولکس واگن شد زیرا تماشاگران آنرا به عنوان بهترین فیلم برگزیدند. فیلم بی لایک آدرز که به وسیلهء طناز عشاقیان ساخته شده وضعیت همجنس گرایان ایران را زیر ذره بین می‌برد و بهایی که ناچارند برای فرار از مجازات‌های سنگین بپردازند (تغییر جنسیت اجباری) جایزۀ مخصوص هیئت ژوری را دریافت کرد و جایزۀ دیگری از سوی خوانندگان مجلۀ زیگس زوی له.


*

"آواز گنجشگ‌ها" فیلم مجید مجیدی تنها فیلم ایرانی است که امسال در بخش رقابت جشنوارهء برلین شرکت داشت. فیلم در جشنوارهء فجر تهران برای بهترین کارگردانی جایزۀ سیمرغ بلورین را دریافت کرد.

"آواز گنجشگ‌ها" مثل "رنگ خدا" و دیگر فیلم‌های مجیدی کوشش دارد تا درد و رنج انسان‌ها و عقب ماندگی و ناتوانی‌هاشان را با زیبایی‌های طبیعت ایران گره بزند و راه چاره‌ای پیش پا بگذارد: قانع بودن به آنچه داریم، همبستگی در خانواده و لذت بردن از آنچه "پروردگار" به ما اعطا کرده و هنوز ازمان نگرفته است.

همهء این چیز‌ها در "آواز گنجشگ‌ها" با خلوص نیت و دعا و توکل به پروردگار بدست می‌آید. آواز گنجشگ‌ها ، نوعی "الیور تویست" سنتی و اسلامی و ایرانی است. البته ایرانیان تیزبینی که سرزمین‌شان را خوب می‌شناسند، می‌توانند با ریزبینی جنبه‌های نمادین فیلم را بگیرند و راز سر به مهر آنرا بگشایند.

بر می‌گردیم به نمایش آواز گنجشگ‌ها در جشنوارۀ برلین. اولین نمایش در تالار جشنواره بود با حضور نمایندگان رسانه‌ها و تماشاگران خوشبختی که به موقع برای خرید بلیت اقدام کردند و بخت یارشان بود. در پایان تماشاگران با کف زدن‌ها شان از فیلم تقدیر کردند.

مورد پسند قرار گرفتن فیلم در آلمان دلایل گوناگونی دارد. فیلم‌هایی که از کشور‌های دور به اروپا می‌رسند و حتی بیشتر فیلم‌های اروپایی و آمریکایی مسائل و مشکلات جوامع‌شان را بیشتر با تلخی طرح می‌کنند. آواز گنجشک‌ها شیرین است و به نیاز زیبایی شناسانهء تماشاچی آلمانی پاسخ می‌گوید و در این زمینه چیزی کم ندارد. بازی‌ها به بازی "نابازیگران" شبیه است؛ به کسانی که دارند نقش خودشان را بازی می‌کنند و به همین دلیل باور پذیرند. اینهمه حکایت از حساسیت و ظرافت کار کارگردان دارد. فیلم کمی به فیلم‌های عباس کیارستمی می‌ماند، البته به شرطی که عنصر روشنفکری و نوگرایی و بدعت را از فیلم‌های کیارستمی بگیریم.

در "آواز گنجشگ‌ها" کریم، مردی سنتی، و عقب مانده را می‌بینیم ، با خدا و مهربان که به شکل قرون وسطایی با تحکم خانواده را راه می‌برد و دلسوز و مهربان بودن و گاهی شوخ طبعی اش باعث نمی‌شود اگر پا بدهد با چک و لگد با زن و بچۀ نافرمان و دلبندش طرف نشود. با وجود این زن و بچه او را دوست دارند و قدر دلسوزی‌ها و مهربانی‌هایش را می‌دانند. هر کاری که این مرد رنج کشیده می‌کند ، این مرد سخت کوش که خود را به آب و آتش می‌زند تا زندگی خانواده را تامین کند، برای این است که او "خیر زن و فرزندانش" را می‌خواهد؛ حتی وقتی چک و لگد و ضرب و زور در کار است.

فیلم دارای عنصر "اصلاح طلبی" است از نوع سنت گرا و "پاورچین پاورچین" آن. نشان می‌دهد که هر کس با زمانه پیش نرود ، زمانه به زمینش می‌زند. کریم با موتور گازیش به عنوان "تاکسی" در شهر می‌گردد و وسایل از دور خارج شده‌ای را که تاریخ مصرفشان سالها پیش تمام شده ؛ وسایل بدرد بخور و بدرد نخور، همه را جمع آوری می‌کند و گوشۀ حیاط تلنبار می‌کند.

حیاط خانه که حوض کوچکی دارد و زن چند گلدان در آن چیده و باصفاست با اینهمه در و پنجرۀ کهنه و آت و آشغال از ریخت افتاده است ؛ حیاط تبدیل شده به "زباله دان تاریخ".

یکبار مرد از نافرمانی کودکانش به ستوه آمده ، داد و فریاد راه می‌اندازد و از زور عصبانیت آشغال‌ها را به هر سو پرتاب می‌کند. در میانۀ دعوا آشغال‌ها بر سرش خراب می‌شوند و کریم زیر بار آوار دست و پایش می‌شکند و خانه نشین می‌شود.

حالا دور دور بچه‌هاست و زن است که خانواده را راه ببرند. تمام رشته‌های مرد که کوشش می‌کرد جلو بلند پروازی بچه‌ها و ایده‌های نو و جنب و جوش و تلاششان را برای زندگی بهتر بگیرد ، پنبه می‌شود. بچه‌ها آزاد می‌شوند و با سمبل‌هایی که نشانه‌هایی دارد از سبز شدن و روئیدن و برکت ، بسوی آینده می‌روند؛ با نماد گلدان‌های پر گل و سبزه و ریختن ماهی قرمز در "آب انبار قدیمی".

مرد در رختخواب می‌ماند. زن حالا دیگر فقط همسر و زن خانه نیست و فقط به درد لباس شستن و بچه آوردن و عشق بازی‌های پنهانی نیمه شب در پشت بام نمی‌خورد؛ حالا در نان‌آوری خانواده سهمی دارد. اما قهری در کار نیست و باز زن و بچه‌ها ، مثل پروانه گرد بیمار می‌گردند و وقتی از بستر بر خواست "همه با هم" آینده‌ای نو را طرح می‌ریزند.

برای همین نگاه و نماد‌های فیلم است که ایرانیانی که از ایشان سوال می‌شود فیلم چطور بود، بیشتر ابرو‌ها را در هم می‌کشند و فیلم را تبلیغی برای حکومت اسلامی و نمایش آنرا نوعی چراغ سبز نشان دادن به عقب ماندگی و سازش آلمان‌ها با جمهوری اسلامی ارزیابی می‌کنند.

اروپایی‌ها فیلم "آواز گنجشگ‌ها" را می‌پسندند

آلمانی‌ها شیفتهء سفر به دور دنیا و کشف جهان ناشناخته هستند، با همهء زیبایی‌های طبیعی و روابط غریب و نا شناختهء آن. دوست دارند از سوراخ کلید جشنوارۀ فیلم، "جهان" ناشناخته و غریب را تماشا کنند. برای ایشان زن سنتی درست همین است که در آواز گنجشگ‌ها حضور دارد و خشونت هم، خوب... پیش می‌آید در خانواده... به ویژه در کشور‌های اسلامی. شاید هم فکر نکنند به این موضوع که چرا فقط پسر بچه‌های فیلم آب انبار تاریخ را لایروبی می‌کنند و آب تازه را بجای لای و لجن در آن می‌ریزند. تماشاگران آلمانی بیشتر رقص شتر مرغ را می‌بینند که با نوای علیزاده بیداد می‌کند. بچه‌ها را می‌بیند که در مرکز توجه قرار دارند ، برعکس آلمان که در حاشیه‌اند و بیشتر پیرامون مزاحمت‌ها شان گفت وگو می‌شود برای پیشرفت‌های علمی و اجتماعی زن و برای آسوده و بی و بار زیستن زن و شوهر. در جامعۀ آلمان بچه دار شدن همراه وظایفی است برای پدر و مادر؛ در تفریحات اجتماعی که بزرگسالان به آن سرگرمند، جایی بچه‌ها منظور نشده است.

گاهی هم پدر و مادری نوزاد شان را یا بچه‌های دو سه ساله را بخاطر ونگ زدن‌ها و نق زدن‌هاشان، خفه می‌کنند و گوشۀ زیر زمین خانه چال می‌کنند یا در توالت عمومی می‌گذارند. گاهی می‌شنویم زنی یامردی ، نه از ترس ورشکستگی و تامین معاش ، بلکه به دلیل اختلافات خانوادگی با تحمل نکردن بار "بچه داشتن" ، دو سه یا پنج بچه را با هم نابود می‌کنند. گاهی آنقدر به بچه گرسنگی می‌دهند تا هلاک شود. این موضوع یکی از معضلات داغ جامعۀ آلمان است و رسانه‌ها و افکار عمومی به دنبال راه چاره هستند، دنبال قوانینی که آمار کودک آزاری و کودک کشی را کاهش دهد.

در ایران و در فیلم مجیدی بحث بر سر این نیست والدین چگونه بار کودکان را تحمل کنند و با وجود داشتن بچه سرگرم شوند. بچه‌ها معنای زندگانی هستند و مهم ترین مشغولیت و سرگرمی خانواده‌های ایرانی به حساب می‌آیند. تماشای این زندگی برای مردم آلمان جذابیت غریبی دارد.

در آواز گنجشگ‌ها بچه‌ها حرف اول را می‌زنند و ظرافت‌های نمادین فیلم که تبلیغ آشتی با مردان متعصب و سالار و خشونت پیشه است آنقدر دور از ذهن است که از نگاه تماشاگر اروپایی پنهان می‌ماند. تماشاگر اروپایی که با سانسور نا آشناست، چشمش و ذهنش حساسیتی برای دریافت آنچه میان سطور آمده است را ندارد.

آواز گنجشگ‌ها این تصویر را ارائه می‌دهد که جامعه ایران یکپارچه است و همگان ، حتی کاخ نشینانی که معنویت حرف اول را برایشان نمی‌زند ، غرق اسلام هستند و وقتی کریم راه خروجی کاخی در شمال شهر را با به نماز ایستادنش سد می‌کند ، افراد خانواده‌ای که راه شان سد شده حظ می‌کنند و شربت آلبالو با یخ کنار سجاده‌اش می‌گذارند.

برای ایرانی‌ها پیام این است که ما همگان مسلمانیم ، نوعی معنویت خانوادۀ بزرگ اسلام را به هم پیوند می‌دهد ، حالا اگر هم استبداد در جامعه بیداد می‌کند ، این به دلیل افکار واپس گرای رهبری دلسوز و خیر خواه است. باید با نوازش و مهربانی با آن روبرو شد و به پروردگار توکل کرد و خدا خودش بساط او را در هم می‌ریزد. فیلم به ما می‌گوید مهربان باشید و صبر داشته باشید و به خدا توکل کنید، همه چیز خودش درست می‌شود. می‌گوید زباله‌های تاریخ بر سر کسانی که با بند بند وجودشان به آن چسبیده‌اند خراب می‌شود. می‌گوید نگاه کنید باتلاق زیر زمین قدیمی خشک شده و نگهبان زباله‌های تاریخ زخم خورده. بروید کنارش بنشینید، دستش را بگیرید و پیشانی زخم خورده اش را ببوسید.

در کنفرانس مطبوعاتی که همیشه پس از اولین نمایش فیلم برای رسانه‌ها تشکیل می‌شود مجید مجیدی و رضا ناجی شرکت داشتند. کنفرانس مطبوعاتی به طرز بی سابقه‌ای کوتاه بود. یک رسانۀ ایتالیایی به مجیدی گفت فیلم نگاهی دارد شیفتهء مذهب اسلام و خواست مجیدی نظرش را در این مورد بگوید.

کارگردان توضیحی مختصر و بسیار عام داد. گفت در یک خانوادۀ سنتی و مذهبی بار آمده و بله... فیلم نگاه او را بازتاب می‌دهد نسبت به معنویت و مذهب. او معنویت را اصل می‌بیند و با زیاده خواهی که زیان آور است و ریشۀ همۀ بدبختی‌هاست مخالف است.

رضا ناجی که بازیش در فیلم باور پذیر است در پاسخ به سوال چند خبر نگار که همگی می‌خواستند بدانند چطور خود را آمادهء بازی در این فیلم کرده است و چه‌ها آموخته و چه گام‌هایی برداشته است، هر بار فقط با جمله‌هایی مشابه و با لهجهء شیرین آذری می‌گفت: من هر بار فیلمنامه‌ای بدستم می‌رسد فیلمنامه را خوب می‌خوانم و من دیگر رضا ناجی نیستم. می‌شوم "کریم" دیگر خود کریم هستم. من دیگر رضا ناجی نیستم "کریم" هستم.

آواز گنجشگ‌ها و دست اندر کارانش ، نمایندگان بخشی از جامعۀ ایران هستند که سنتی است، خالی از عنصر اندیشه و روشنفکری. با اینهمه دست اندر کاران فیلم، شاید به دلیل راحت خیال و بی شتاب کار کردن ، به لحاظ استفاده از امکانات خوب نهاد‌های رسمی در ایران ، دور از دغدغهء سانسور و البته با ظرفیت‌های هنری شان توانسته‌اند از زبان و تصاویر و نماد‌هایی استفاده کنند که بیش از سینمای برخی روشنفکران نوگرا قابلیت جهانی شدن را دارد.

رضا ناجی برای بازیش در فیلم آواز گنجشک‌ها به عنوان بهترین بازیگر مرد شناخته شد و جایزۀ خرس نقره‌ای را از آن خود کرد.