iran-emrooz.net | Wed, 12.12.2007, 22:14
سجدهی ابدی
مهرانگيز رساپور (م. پگاه)
گُلی
از شرمِ پژمردنِ خويش
خميد
باران آمد !
گل قد برافراشت
باران . . .
يادِ تو انداخت مرا
رودی خشک شد ، نشست
تَرَک تَرَک شد . . . شکست
دريا موج برداشت !
رود را درخود کشيد
دريا . . .
يادِ تو انداخت مرا
ماهی جهيد
آسمان را ديد
« آه عقاب چه خوشبخت است! »
عقاب
ماهی را ديد !
او را در چنگ
برفراز قلهای برد
بلعيد
ماهی جزيی از عقاب شد !
به آسمان پريد
آسمان . . .
يادِ تو انداخت مرا
آه تو که يادت حتا . . . !
پس نگاه کن مرا !
يک دست بر قلبام
يک دست دراز کردهام
به سوی تو
در يک سجدهی ابدی . . .