ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Thu, 19.05.2005, 10:01

آه سرخ

دكتر علی حصوری

پنجشنبه ٢٩ ارديبهشت ١٣٨٤

دوستی داشتم به نام سيد شمس‌الدين حسينی از سادات حسينی نطنز. او از خانواده‌ای اهل هنر و دانش بود. جد او ميرزا باقر حسينی از شاعران دورهء صفوی است كه برگزيده‌ای از ديوانش بوسيلهء جلال‌الدين كزازی چاپ شده است. شمس‌الدين حسينی پسری داشت به نام شهاب كه در شانزده سالگی قربانی كشتار سال ٦٧ شد.
پدر كه حتی نمی‌توانست درد خود را آشكار بگويد، چهار حرف نام شهاب را زينت بخش ابتدای چهار بيت شعر كرد و خود هم چند سال بعد در يك تصادف(؟) كشته شد.

شب ار سياهی و ظلمت به كام می‌ريزد
سحر زتنگ فلق می به جام می‌ريزد
هر آن غزال كه از نافه مشك افشاند
به صيد او همه تيغ از نيام می‌ريزد
اسير پنجهء شب گشته مرغ حق گويم
كه آه او زگلو سرخ فام می‌ريزد
به واژه واژهء اين شعر لخته‌های جگر
زخامه بر بدن هر كلام می‌ريزد