ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 26.12.2006, 9:17

و باز راننده می‌پرسید...

نصرت‌اله مسعودی




جلو را بپا آقا!
مگرچه فرقی می‌کند که مرگ
از سمت چپ پل
او را بغل کرده باشد
و یا از سمت راست
او در بی‌گریزی این لحظه‌ها
که در چشم تبخاله می‌زنند
مرگ را
از پنجاه متری پل
با باد و بلوط گیسو رصد کرده است
و کاکل‌اش در خون
چنان جاری ست
که خط و خطوط جغرافیای پل
از دست رفته است.
(آخ سرم!
این رگ چرا درست
وسط سرم راه می‌رود؟)
تو را به خدا
دیگر دیگر نپرس
راست یا چپ آخرآخ!
مگر مرگ جغرافیای خاصی دارد
گیرم که اقالیم هفت گانه‌ی گورها را
این شهرداران بی‌شهروند
قطعه قطعه بشناسند
و گاه طبع‌شان چنان گل کند
که هر رج‌شان را
با شماره بهشت بخوانند
و هم دستور دهند
ثریا را
در صدر بهشت صدم
زیر سایه سرو
به خاک بسپارند
تا کاکلش همیشه تازه بماند....
(آخ سرم!.....)
آه دور از دسترس واژه‌هایی که از پل
پرت ناشده
نحو شکسته‌شان
از کاکل خونین تو فرار می‌کنند
آیا این همه "دریدا"ی معنا گریز
می‌دانند که
معنای مرگ تعلیقی ندارد؟
سر نهاده به بالینِ رنگِ پریده‌ی سنگ ثریا!
کاش آن شاعری
که همه‌ی گیجی‌اش
گریز ناگزیر مرکز گریزی ست
از ارتفاع این دل
که دوست دارد بالش زیر سرت باشد
کمی هم
در گیسوی خونین تو
خیره می‌ماند.






نصرت‌اله مسعودی
آخرین تحریر آذر ٨٥