ترانههايم را به تو میدهم تازيانه چرا؟ سرودهايم؛ رهآوردِ سفرهایِ ساليان همه را به تو میدهم سرنيزه را از سينهام بردار. روی زمين جايی هست برای تو جايی برای من كه هركدام كلبهای داشته باشيم پر از كتاب خلوتی پر از خاطره كشتزاری كوچك برای من باغچهای برای تو. تا گلهای آفتابگردان راهی نيست. تازيانه را سرنيزه را كنار بگذار.