پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 28 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 09.08.2006, 22:16

“غول”


فريبا شادکهن




مادربزرگ هميشه می‌گفت
جايی خواهی رفت که
هفت کوزه‌ی زهر چيده خواهد بود
و يک کوزه‌ی عسل
کوزه‌های زهر را که سر کشيدی
عسل نصيبت خواهد شد
اما خودش روزه گرفت
همه‌ی عمر تا
در بهشت افطار کند
و مدام تا قيامت کوزه ساخت.

کوزه شدم با دهانی باز
زير تابستان تابناک
درختان مو
هر حبه که در دهانم می‌افتاد
لب جمع می‌کردم
و عصاره‌اش را
در زير زمين‌های تاريک
روی تخته بندی‌های شعر
قطره قطره می‌چکيدم.

مادربزرگ
به جمال همه‌ی محمدهای عالم
صلوات می‌فرستاد و می‌دانست
روزی عايشه را شکست خواهد داد.

طول و عرض خود را که پيمودم
جهان دره‌ای بود از ديوارهای سفالی
که در گوشه‌ی اتاق‌های مدرن
گل‌های خشک و پلاستيکی را
به کام می‌گرفت
مادربزرگ
تصوير متحرک
حک شده روی کوزه بود
مو هايلايت می‌کرد
و شعر پست مدرن می‌گفت
عطرهای شاه عبدالعظيم را
در شيشه‌های ادوکلن فرانسوی می‌ريخت
دکمه‌های کيبوردش
کفش‌های نوک تيز مد روز می‌پوشيد و
در حوالی خيابان نرودا
با نزار قبانی گپ می‌زد و سيگار می‌کشيد
و وقتی به خانه می‌رسيد
يا لال بود يا اسکيزوفرن.

او برای آنکه ثابت کند
جيغ فاجعه را از دهان حادثه شنيده است
آوای اول هر تازيانه و هر نعره را
چون مهره‌های نامرئی چوبی جمع می‌کرد
و بر چيزی شبيه شعر می‌پاشيد.
کوزه از حوض کاشی آبی رنگ
تا استخرهای آفتاب گير اسپانيا
بر امواج دريای مديترانه می‌رسيد
غولی که اسير کرده بود
بر ديواره‌های سفالی مشت می‌کوبيد
در انتظار دستان هيچ نجات دهنده‌ای نبود
تا حلقه به گوش شود
چند مشت ديگر
هفت يا هشت
تکه‌ی شکسته‌ی سفال را
به فرديت هراس يک غول رهايی تبديل می‌کرد.
غولی زخمی که می‌توانست
شاه رگش را با اولين تکه‌ی شکسته خراش دهد
يا بر تکه‌های شکسته‌ی خويش
زار زار بگريد.

shadkohan.blogspot.com




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024