جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 29 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 06.01.2013, 9:19

درد دربدری


باقر پرهام

روزگاری ست که سودایِ غمی در دلِ ماست          باری از غم که خود از کردۀ بد حاصلِ ماست،
داد جویان، همه یکباره ز جا کنده شدیم                  بی‌خیال این که کجا مقصد و سر منزلِ ماست. 
محملی بُد همه را، مسکن و ماوائی بود                   یادِ آنهاست که اکنون همه جا مَحملِ ماست؛
کندن از خانه و کاشانه و آواره شدن                       سرنوشتی ست که درخوردِ دلِ غافلِ ماست.
این چه رازی ست، خدایا، که درازای زمان              این پسندیده که خودکامه فقط قابلِ ماست؟
نکند فطرت مان، فطرتِ بی قانونی ست؟                یا که خودبینیِ مطلق نگرِ باطلِ ماست؟
مذهب و شرع که  قانون نتواند بودن                     کامرِ وجدانیِ هر عاقل و ناعاقلِ ماست.
راهِ مشروطۀ ناکاملِ ما بسته نبود                            بی سرانجامیِ آن، بندگیِ کاملِ ماست!
قبلِ مشروطۀ ما، گشتۀ تاریخی بود                        چه بُد آن گشته که بر گُردۀ ما حائلِ ماست؟
صولتِ رستمی و حشمتِ کیکاووسی                       همه، چون خفتِ ساسان، همه بارِ دلِ ماست؟
از سکندر به عرب، تا  به مغول، تا قاجار                  آنچه بینیم ستمگستریِ قاتلِ ماست.
بر سر و سینه زدن را ز که آموخته ایم؟                   چه  غمی بانیِ این خودزنیِ شاملِ ماست؟
مایۀ ثابتِ این رازِ کهنسال آیا؟                                نه همین بوده که امروز به آب و گِلِ ماست؟ 
خواری و زاریِ امروزِ غم آلودۀ ما                           خویِ این مردمِ همواره به غم مایلِ ماست.
قدرتِ مطلقۀ دولت و ناچیزیِ خلق                         نه همان است که تاریخِ کنون ناقلِ ماست؟
ما هم آخر کفی از بحرِ وجودِ بشریم                        این چه ظلمِ ازلی هست که در ساحلِ ماست؟

 




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024