جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 19 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 01.10.2012, 0:23

خود و دگر


باقر پرهام


بیا که باز شناسیم یکدگر ای دوست                     مگر که باز گشائیم راز دهر ای دوست.
خود و دگر دو نمود از حقیقتی یکتاست               چه گونه خود بشناسیم بی دگر ای دوست 
تحمل دگری از لوازم بشری ست                           بشر، بشر نشود جز از این گذر ای دوست.
زبان که رمز گشای نهاد و باطن ماست                 حکایتی ست برآیند ِ این دوسر ای دوست:
حکایتی ز منیّت، اثر گرفته زغیر                          در این میانه ببین راز این هنر ای دوست؛
تو گرچه جان جهانی، جهان جدا از توست             که در جدائی ِ جان‌هاست این اثر ای دوست.
جداشدی که نبیند نهاد خود در جمع                    اسارتی ست در اوهام بی‌ثمر ای دوست.
تو خود یکی ز دگر زادگان ِ یک خاکی                     بس است مغلطه در عالم نظر ای دوست.
خود و دگر، همه باشندگان ِ یک جان‌ایم                 برغم خود همه محکوم ِ یک سفر ای دوست؛
بیا کنار هم و جمله همسفر باشیم                          سفر به همسفری هرچه بی‌خطر ای دوست.


ساعت ٤ بامداد ِ نوزده جولای ٢٠١٢- ساکرامنتو/کالیفرنیا 


نظر کاربران:


من از این شعر دکتر پرهام بسیار لذت بردم. دیشب هم که در شب شعر ساکرامنتو این شعر را از زبان خودشان شنیدم به ایشان تبریک گفتم. چرا که در ادبیات ما کمتر دیده شده که شاعری درباره حقوق و نظر  دیگرانی غیر خودشان (دگراندیشان)  احترام قائل باشد و اینکه اصلا او را (در عین مخالف بودن با خودش) بعنوان یک انسانی که حق حیات و حق اظهارنظر کردن داشته باشد، بپذیرد. همه آنها یک جورایی دگراندیش را قبول ندارند. اگر کسی مذهبی است او را به انگ زاهد و مدعی و ...
بدنام و از خود ( که همان «حق» و خدا باشد) مطرود می سازند. اگر این دگر اندیش انسان اهل حساب و کتاب و استدلال است پایش را چوبین دانسته و از دایره عشق بیرون می کنند بلکه آرزو می کنند که طرف نیست بشود (آتش است این بانگ نای و نیست باد/ هرکه این آتش ندارد نیست باد). این است که به نظر من اگر انسانی فرزند زمان خودش باشد و اگر ذوق و استعداد شاعری داشته باشد باید که زمان پست مدرنیزم و دوره ی حقوق بشری که ما در آن بسر می بریم را به خوبی درک کند و بیانش را بر اساس  آن تنظیم کند. من (به عنوان یک انسان مسلمان) از این شعر دکتر پرهام لذت بردم چراکه آن را با اعتقاداتم از دینم و “کتابم” منضاد نیافتم بلکه آن را در راستادی آیه 13 حجرات قرآن دیدم که می فرماید: یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفورا .... (= آی ای انسان ها ... همانا که ما شما را (اگر پیامبرید و یا یک بی دین و یا هرچه) از یک مرد و یک زن خلق کردیم....  و همه شما (اگر ایرانی هستید و یا عرب و یا ژاپنی و یا هرچه) را در اقوام و ملیت های گوناگون قرار دادیم که (نه بر بکدیگر برتری جویی کنید بل)  از هم  شناخته شوید. که همانا برتری انسانها به تقوا است و آنهم در نزد خدا (یعنی در این جهان که خدا حاکم امور شخصی و اجتماعی ما نیست، کسی بر کسی تا حتا پیامبر و بر یک انسان معمولی برتری ندارد برتری فقط مربوط می شود به جهان آخرت و آنهم نزد خدا معلوم خواهد شد) ان الله علیم خبیر (= که همانا فقط خدا دانا و آگاه است). 
این شعر دکتر پرهام می تواند آغاز خوبی باشد از ورود همه ما ایرانیان در یک مبحثی که می تواند حقوق همه ما را بنوعی محفوظ و محرتم شمارد و جمع و جمعیتی را استوار  سازد که در عین اختلاف بتواند هویت یک جامعه واحد و دموکرات و سکولاری را عینیت بخشد.

 




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024