پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 18 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 03.07.2010, 7:06

«ایران» در پشت غبار تخت جمشید


عفت ماهباز

آن دورها، در پشت ابرها، در پس نوری انبوه، تخت جمشید در غبار است. تخت جمشید در آتش است، ویرانه است و زخمی. تخت جمشید یخ زده است. و یخ با زیبایی، در مهی شگفت پنهان شده است. خوابیده شاید؟! به تابلوها که با دقت بنگری در پس غبار مه‌ای خاکستری و یا ابری تیره در پس گرمای کویر، در تلالو خورشید، کسی ایستاده به نگاهت چشم دوخته، نگران ایوان خانه است. نمی‌بینی‌اش. حسش می‌کنی...

یکساعت بی‌خستگی به تماشای فیلم "نقاش لحظات اثیری"* نشسته‌ایم، در واقع خیره شده‌ایم به زندگی "ایران درودی" زنی که بیش از ۵۰ سال است که در عرصه‌ی هنر در ایران و جهان مطرح و شناخته شده است. زنی که می‌شناختمش و یا شاید می‌شناختمش. زنی که در خاطره‌های شعر و شباب، در نوجوانی و جوانی، دورادور از او شنیده‌ایی. اورا که می‌گفتند: اشراف زاده است. دوست فرح پهلوی است. دربار نقاشش کرده. تابلوهاش تنها در خانه اشراف تزئین دیوار است. تابلوهایش در جهان با قیمتی گزاف فروخته می‌شود... برخی هم از حسادت می‌گفتند: خوب زن است دیگر... نان آن را می‌خورد. افسانه‌های جهان را در مورد زنان و نگاه جامعه مردسالار به زنان را خوب می‌شناسی، پس او در ردیف زنان نامدار کشورت قرار می‌گیرد. اما همچنان در دور دست‌های ذهن، محو و دست نیافتنی است. به تو تعلق ندارد و دور از دسترس همگان است.

کارگردان فیلم مستند "نقاش لحظات اثیری" با مهارت بسیار، قدم به قدم، او را برای بیننده فیلمش زمینی می‌کند و در کنارت می‌نشاند. اورا که زمانی با بزرگانی چون "سالوادور دالی"، "ژان کوکتو"، "آنتونی کوئین" و "آندره مالرو". .. آشنا و همگام بوده. در فیلم با زنی آشنا می‌شوی که می‌گوید "به این سرزمین عشق دارم. میهن من است" او تنها نقاش زبردست لحظه‌های سرزمینت نمی‌شود بلکه خود توست. تو و هزاران زن ایرانی دیگر درغرب و در سرزمینت، با همان شادیها و غم‌ها. همراه گام‌های فیلم، همراه غرور"ایران" قد می‌کشیم بزرگتر می‌شویم.

با شروع جنگ جهانی دوم، و فرار از آلمان، ایران ۴ ساله ترس را با پوست و گوشتش چنان حس می‌کند، که: «فیلم‌های مربوط به جنگ جهانی دوم رو نمی‌تونم نگاه کنم. و بدتر از این که درون نقاشی‌هام همیشه یک جایی ترس و هول و هراس اتفاقی از خون، اتفاقی از جنگ هست.» لمسش می‌کنی دست به چهره‌اش می‌کشی. حس می‌کنی با او در اوین بوده‌ایی و خواب‌هایش همرنگ کابوس‌های توست. ایرانی که شیفته نقاشی آست. «وقتی شروع به نقاشی می‌کنم احساس می‌کنم نقاشی آغاز و پایان زندگی من است.» نقاشی‌هایی که رنگش از خود "ایران" است. سورالیسم غرب و عرفان شرق به هم تنیده و سبکی خاصی بوجود آورده، که خاص ایران درودی است. به تو تعلق می‌گیرد به تو و مردمت. وقتی از مردمی که عاشق‌اند می‌گوید؛ از "کسانی که در باغچه‌ها سنگ دلشان را می‌کارند". دلت می‌لرزد گامی به او نزدیکتر می‌شوی. همراه اویی وقتی از سفر به فرانسه، عشق به ایران، مرگ خواهر، مرگ همسر می‌گوید... مرگ خواهر برای همیشه داغدارش می‌کند. جفتش را از وجودش کنده‌اند. بعد از آن تنهایی است و غم جهان.

ایران درودی ۷۳ ساله علی‌رغم سالها زیستنش درغرب همچنان عاشق ایران است: «مگر می‌شود اسمت ایران باشد و ایران را دوست نداشته باشی»، «با بالا رفتن سن و تجربیات زندگی‌ام، ارزش‌های فرهنگی مملکتم برای من روز به روز بیشتر شده و حالا موضوع اصلی کار من است». در طول فیلم با او همراه می‌شوی از تابلوهایش احساس غروز میکنی اگاهانه سرک می‌کشی تا آن دورها پس پناه ابرهای درهم تنیده تخت جمشید، را ببینی که چه کسی ایستاده؟ و یا دست می‌کشی به یخ‌های تخت جمشید و سردت می‌شود. به تماشای نگار خانه‌ایی نشسته‌ایی که مهربانی‌ها و خشم سرزمینت در قلم‌موی سحرآمیز "ایران". به تو تعلق می‌گیرد. «نخستین بار که عشق به سراغم آمد ادعای مالکیت جهان را کردم. همه کس و همه چیز را متعلق به خود دانستم. امروز تهی از خود خواهی و تصاحب‌ها، تنها مالک تنهایی خویشم. نگاهی عاشقانه به زندگی دارم. عدم حضورم را اعلام می‌کنم. این است نظام عشق.. هیچکس نبودن.»

می‌بینی‌اش کارگردان هنرمندانه صاحب این کلمات را از عرش به زمین می‌کشاند و به قلبت نشانه می‌رود و می‌نشاند در دورن دلت. انگار که خود تو، مغرور و سربلند. تنها و سرگردان در کافه‌های پاریس لندن کلن و برلین می‌گردی. همان مهاجری که در پوسته ایرانی‌اش مانده. تنها، تنهایی ویرانش می‌کند.

هنر "ایران" مهر و مهربانی‌اش به ایران را بهمن مقصودلو هنرمندانه بی‌وام از کلام بزرگ و بزرگانی، با نشان دادن کارها و کلام بزرگ بانوی هنرمند "ایران" درودی جاودانه و زمینی می‌کند. در دل به او رشک می‌بری به زنی که ۵۰ سال قلم‌مو را کنار نگذاشت. نقاشی شد همه زندگی‌اش. اکنون خود شد تابلویی از کار سترگش، که بهمن به پرده کشید و ما را در غرور زنی سهیم کرد که به تماشای جوشیدن چشمه در کویر می‌نشیند «ساکنین کویر، جوشیدن چشمه را در کویر به چشم دیدند» و کویر ایران سبز می‌شود و مابه چشم می‌بینیم سبزی کویرایران و اب شدن یخ تخت جمشید را.

مقصودلو با مهارتی بی‌نظیر، درودی "ایران" را چنان نقاشی می‌کند که خورشیدی می‌شود درخشان، گرمایش بر دل می‌نشیند. می‌بینی‌اش لبخند تنهایی‌اش و گریه تلخ انسان در غربت را که عاشق است عاشق سرزمینش. دوستش داری و گاها با صدای بلند ستایشش می‌کنی "ای جان" را از دهان دیگران که نزدیکت نشسته‌اند می‌شنوی. بلند می‌گویی دوستش داری و: تو تنها نیستی جهان ما تنهاست ما همه در این سرزمین‌های سرد و دور در قایقی مشترک پارو می‌زینم. منو تو باهم تنها هستم و جهان تنهاست. اشک می‌ریزی؟ از چی؟ از تنهایی خود یا از تنهایی زنی که نامش ایران درودی است.

"ایران"، غبار روبی شد. یخ‌ها آب شدند کویر سبز شد و خورشید خندید "ایران درودی" بیرون خزید از غبارپشت تابلوهایش، روبریت ایستاد. نفس تازه کرد، به تو نزدیک شد به قلبت نشانه رفت به چشمهایت نگریست. باهم خندیدیم. باهم گریستیم...

عفت ماهباز - لندن
.(JavaScript must be enabled to view this email address). com
www. efatmahbaz. com

--------------
زیرنویس:

* بهمن مقصودلو کارگردان فیلم مستند "نقاش لحظات اثیری": این فیلم در حقیقت ۵۰ سال دوران حیات هنری خانم ایران درودی را دنبال میکند. زندگی ایشان را دنبال میکند، از تولد تاکنون. ساختن این فیلم حدود ۷ سال طول کشیده است. کار یک روز، دو روز و یک سال نبود. ۲۰۰۲ شروع شد با یک فیلمبرداری در پاریس در محل زندگی ایشان و این همینطور ادامه پیدا کرد. طی این سالها و در اکتبر سال ۲۰۰۹ ادیتش تقریباً پایان یافت. مقصودلو به عنوان تهیه‌کننده، از جمله کارهای مستندش، را به "احمد شاملو: شاعر بزرگ آزادی" اختصاص داد که در سال ۱۹۹۸ ساخته شد. زندگی و آثار نویسنده‌ی نام‌آور احمد محمود در مستندی با عنوان "احمد محمود، نویسنده‌ی انسانگرا" دستمایه ‌قرار گرفت که تهیه‌ی آن در سال ۲۰۰۴ به پایان رسید. بهمن مقصودلو چندسالی است دو فیلم مستند را در دست تهیه و کارگردانی دارد، یکی درباره "زندگی دکتر محمدمصدق" و دومی درباره "تاریخ سینمای ایران. وی همچنین سرگرم تدوین سه فیلم مستند دیگراست درباره "فرخ غفاری" (ایران‌شناس، منتقد و فیلمساز)، "ناصر ملک‌مطیعی" (بازیگر)، "مهرانگیز کار" (حقوقدان و فعال حقوق بشر) و "هوشنگ کاووسی" (منتقد و فیلمساز). او همچنین قصد دارد سپس ساخت فیلم مستند "اسفندیار منفردزاده" (آهنگساز فیلم) را شروع کند. در کارنامه هنری بهمن مقصودلو تا به امروز بیش از ده فیلم مستند و داستانی به عنوان تهيه‌کننده وجود دارد. او چند کتاب نیز به زبان‌های فارسی و انگلیسی نوشته است به نام‌های: اطلاعات عمومی (با علیرضا تبریزی و حمید همتی، ۱۳۴۳)، ۳۳۳ چهره درخشان (در سه جلد با علیرضا تبریزی ۱۳۴۵)، این سوی ذهن، آن سوی مردمک (۱۳۷۸)، آزادی و عشق در سینما (۱۳۸۲)، احمد شاملو: بزرگ شاعر آزادی (فیلمنامه به فارسی و انگلیسی، ۱۳۸۷)، تاریخ سینمای ایران (به زبان انگلیسی، ۱۹۸۷)، و علفزار (به انگلیسی، ۲۰۰۹).

اولین فیلم دکتر بهمن مقصودلو به عنوان کارگردان، فیلم "اردشیر محصص و صورتکهایش" است که در سال ۱۹۷۲ ساخته شد و درسال ۱۹۹۶ درجشنواره لایپزیک آلمان بعنوان یکی از بهترین فیلم‌های کوتاه مستند ایران قبل از انقلاب به نمایش در آمد کتاب جدید ایشان "علفزار:ماجراهای شگفت و ناگفته" به زبان انگلیسی درژانویه ۲۰۰۹ منتشر شد، سرگذشت سه آمریکایی (سازندگان فیلم کینگ گنک) است که در سال ۱۹۲۴ به ایران رفتند و فیلم مستند فوق العاده‌ای بنام علفزار ساختند که توسط پارامونت در سال ۱۹۲۵ به نمایش در آمد.

فیلم "نقاش لحظات اثیری" روز ۲۵ ژوتن به دعوت انجمن سخن در کتابخلنه شهر لندن، با حضور بهمن مقصودلو کارگردان فیلم به نمایش گذاشته شد.




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024