جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 19 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 29.03.2023, 17:13

سه شعر


جلال سرفراز

*
باران و مِه
پیادگان    و سواران و مِه
بر بندِ رخت کلاغی
خبر
خبر
خبر
فنجانی چای  قلم  انگشت‌های آلوده به جوهر
و واژه‌هایی که قرار نیست بادِ هوا شوند

عریان و بی نگاه    روبرویِ شما ایستاده گربۀ جغرافیا
نه می‌گوید آری    نه می گوید نه

    راه درازاست و پای ما کوتاه

اکتبر ۲۰۲۲

 

*

تمام شب
به انتظارِ نسیمی بودم    که آمد و نیامد
نسیم منتظرِ من بود
تمام شب
و رفت و آمد و ماند  و ماند و آمد و رفت

تپید ساعتِ دیواری
و مست بود نسترن از بویِ یاس
و مست بود تمامِ حواس

تمام شب    هیاکلِ بَدَوی در اتاق من بودند
و گردِ سفره نشستند و دست افشاندند
صدای پای گریزنده بود و من بودم


*

انسانِ شیشه‌ای

تاریک می‌گذرد روی شهر مقوایی  انسانِ شیشه‌ای 
صبحانه در بَنارَس  و شام در نیویورک  و رویِ زنگهای خطر نام اوست 

انسان شیشه‌ای  که نور می شکند در او    و او نمی‌شکند در نور

و پشت و روی نگاهش پیداست در اشارۀ ابرویش    و زیر و روی صدایش اوست 

      انسان شیشه‌ای  که آینه را فتح می‌کند  در یک نگاهِ سرد
                                          و بیگانه 

      تاریک می‌گذرد روی آبیِ مینایی  انسانِ شیشه‌ای
          و روی گنبد فیروزه بر تپشی خاموش 
                    امضاء می‌گذارد

جلال سرفراز

 




نظر شما درباره این مقاله:


 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024